یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۷

"بدون شرح"
به گزارش ايسنا- پنجشنبه 6 دی ، مهدي مهدوي‌زاهد، رييس كميته دانشجويي دفتر فلسطين مجلس شوراي اسلامي در نشست هم‌انديشي روساي شاخه‌هاي دانشجويي احزاب و جمعيت‌هاي سياسي كه در محل دبيرخانه كنفرانس بين‌المللي حمايت از انتفاضه فلسطين برگزار شد درباره چرايي و علل ايجاد رخوت و سكون بر فضاي فكري جنبش دانشجويي نسبت به مساله فلسطين، گفت : « امروز نه تنها توده‌هاي دانشجويي ما نسبت به فجايعي كه در فلسطين اشغالي است بي‌تفاوت شده‌اند، بلكه برخي نخبگان دانشجويي نيز نسبت به پرداختن به مساله فلسطين بعضا واكنش‌هاي منفي نشان مي‌دهند و در اصل حمايت و همياري مردم فلسطين تشكيك مي‌كنند. »
حجت الاسلام و المسلمين محتشمي‌پوردبير كل كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين در این همایش گفت « هم اكنون شاهد يك بي‌تفاوتي در ميان دانشجويان و جوانان نسبت به مساله فلسطين هستيم. متاسفانه امروز دانشگاه‌هاي ما به جاي اينكه مركز حماس و حماسه باشند اينگونه نيستند و در برابر جنايات رژيم صهيونيستي عليه فلسطيني‌ها سكوت مي‌كنند.»

جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۷

مسیـحی شـده یلـدای ایـرانیـان مبــارک ...
(باشه تا سر فرصت جریانش رو بگم براتون )






جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۸۷

هر چه کردیم به لنگه کفش بد بو نپردازیم نشد...

به نظر شما ملتی کهخبرنگارش ،لنگه کفش (ِ احتمالا بو گندو از نوع عربش )پرتاب می کنه چه جور ملتی می تونه باشه ؟ می شه از مابقی اقشار جامعه اش دیگه توقعی هم داشت؟خبرنگارها که در حرفه خود یاد می گیرند تساحل را، روش گفتگو و روشن کردن حقایق تنها با قلم زدن و گفتن را، خبرنگاران که جزء آن دسته از مردمند که ... بگذارید دیگه ادامه ندهم شما خیلی بهتر از من می دانید ...
البته یادم هست که ما هم خودمون به نوعی به این درد گرفتاریم و اقلیتی در نماد جهانیِ ایران اجازه حضور دارند که با عث آبروریزیند ولی اکثریت که زورشان به اقلیت نمی رسد پس فقط تحمل می کنند، نشد خودکشی می کنند، خود سوزی می کنند ، ورم معده می گیرند یا بالاترین آمار افسردگی را به خود اختصاص می دهند و...
ولی نمیدانم چرا در مورد عربها شک دارم می دانید چرا؟ تا وقتی با آنها از نزدیک بر خورد نکرده بودم دلم برایشان می سوخت یه جور حس همدردی با آنها داشتم ولی ...
بگذارید اینجوری بگم ،اینجا تو سوئد پر از عراقی های پناهنده است به دلیل جنگ همه را پذیرفتند البته الان دیگه همه را دارند بیرون می کننداین مربوط به چند ماه پیشِ ، اما به هر حال من (از اون جایی که خیلی علاقمند به آشنا شدن با ملیتهای جور واجور هستم)با بسیاری از آنها همصحبت شده ام .
شاید باور نکنید اگر بگم تا بحال نتوانستم یکی، فقط یک عرب پیدا کنم که افکار و عقایدش با آنچه که ما از جنایتکاران مذهبی سراغ داریم تفاوت داشته باشد ..من نمی گویم همه مرتجع و وحشی و عقب افتاده اند من نمی گویم همه اگر قدرت در دستشان بود همان می کردند که خمینی و طالبان و صدام و... من نمی گویم تحجر وعشقِ جنون آمیز به اسلام بیدادگر سیاسی در تک تک سلولهایشان خانه کرده من نمی گویم که همزمان که دارند ادای مخالفان و روشنفکران را در می آورند و واپس گرایان را نقد سیاسی می کنند با زن و دختر خود چه رفتاری دارند من نمی گویم که به چشم خودم دیدم که ژورنالیستی از ضعیف بودن عقل زن ،روشنگرانه صحبت می کرد و به همین دلیل هم حاضر نشد که من به توصیه استادمان مطلب درسی را که بعد از هزار بار تکرار نفهمیده بود برایش توضیح دهم من نمی گویم که پزشک جراحشان از اینکه در اسلام تاکید شده که زن باید دنباله رو مرد باشد سخن می گفت (با اداهای دست و سر و گردن آمدن های مد روز با آن لحجه عربی انگلیسی اش که خودش برای خود یک زبان مستقلی ست اصلا)من نمی گویم که بیشتر زنهایشان از اجازه آمدن به مدرسه محرومند چون شوهرانشان جامعه غرب را فاسد میدانند!!!!!!!.. من نمی گویم که همه شان به دخترهایی که از حق و حقوق خودشان دفاع می کنند چپ چپ نگاه می کنند من نمی گویم که همه از زن و مرد شان به هردختری که لباسش پوشیده نباشد و یا احیانا مردها را در وهله اول هم چون انسان (نه صرفا مرد) ببیند و با آنها ارتباط دوستانه برقرار کند فاحشه می دانند ووقتی که مردها از جواب گرفتن از آن دختر ناامید شدند زن و دخترهایشان را از معاشرت با او منع می کنند ...
نه من هیچ کدام اینها را نمی گویم اصلا پیش داوری خیلی کار بد و ناپسندیست نقطه دروغگو دشمن خداست نقطه دروغگو سگه نقطه
ولی باور بفرمائید علیرغم همه تلاشهایم هنوز نتوانستم کسی را متفاوت پیدا کنم.در افغانی ها توانستم اما در عربها نه...
ولی همش همین نیست آخه ...به نظر شما آن ملتهایی که حمایتشان را از این عمل زشت نشان دادند آنها چه ؟آنها باید در ردیف چندم جدول عقب ماندگی و خشونت قرار بگیرند ؟ آنهایی که گفتند این کفش پرانی باید به نماد مبارزه تبدیل شود، آن هایی که گفتند بیاید ما بهترین دخترهایمان را به او پیشکش می کنیم ،آنهایی که برایش پول جمع کردند، آنهایی که گفتند تا یکسال از خرید کفش بی نیازش می کنیم، آنهایی که او را انقلابی سر فراز خواندند و در حمایتش تظاهرات به راه انداختند ، آنهایی که برایش شعر گفتند و... آری از سراسر کشورهای دچار جهل و سر سپردگی به خشونت چون عراق اردن و... این نداها برخاست ، این هم از قهرمان ملی جوامع اینچنینی (نمی گویم کدام چنینی خودتان می دانید)
من از سیاستهای بوش متنفرم اینرا بگویم که سوءتفاهم نشود خدای ناکرده اگر این اتفاق در مقابل آقای خامنه ای هم که منفور همه ماست می افتاد من همینهارا می گفتم که الان می گویم آنهایی که مرا می شناسند فکر کنم بدانند .
خلاصه که روزگار غریبی ست و ما علاوه بر غریبی در جهان بی آبرو هم هستیم ...

به مناسبت این نماد قهرمانی در پرتاب لنگه کفش و هوادارانش ، یادم به شعری از احمد شاملو افتاد :
آنجا که عشق ،"غزل " نیست که " حماسه " است
هر چیز را صورتِ حال باژگونه خواهد بود :
زندان، باغ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحت آدمی
که معیار ارزش های اوست
کشتار تقدس و زهد است و
مرگ زندگی است
و آنکه چوبه دار را بیالاید
با مرگی شایسته پاکان
به جاودانگان پیوسته است
رسوائی شهامت است
و سکوت و تحمل ،ناتوانی
از شهری سخن می گویم که در آن شهر خدائید
دیریست بامن سخن به درشتی گفتید
خود آیا به دو حرف تابتان هست؟

چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷


جایی خوش خواندم :
آزادی انسان به اندازه باور و معرفت اوست ...

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷

جَخ امروز از مادر نزاده ام ... نزدیکترین خاطره ام خاطره قرنهاست ...

چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷

بیاد می آورد...
اینروزها که خبر دستگیری های پی در پی و حکم های انفصال و تعلیق برای دانشجویان ،اساتید و معلمان، دنیای خبری ایران را آرام نمی گذارد، بیاد می آورد کلنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی را که کینه توزانه به دست شخص آیت اله خمینی زده شد و رسما اختیار بر گزیدن و کنار گزاردن فرهیختگان را به عهده مشتی چماقدار و جنایتکار مذهبی سپرد ،یادمان می آورد دوران تیرگی فرزانه کشی در اوایل انقلاب که به منظور حفظ و گسترش نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تزکیه محیط های علمی فرهنگی ،یک پاکسازی هیتلری انجام شد .قسمتی از سخنرانی آیت اله خمینی را می خواندم در خصوص لزوم بنیان گزاردن این نهاد و دستور به چگونگی عملکرد آن ،حیفم آمد شما از خواندن آن بی نصیب بمانید نه به آن معنا که کلام غنی پر محتوایی را از دست داده اید نه ..بدان معنی که پس از گذشت سالها با دانستن نظریات و دیدگاه های او دریابید که چرا او گفت " ایران و ایرانی خارج از محدوده اسلام برای من معنایی ندارد..."
صحیفه نور جلد سیزده:
«الان كه شما بخواهید دانشگاه را برای پذیرفتن معلم ، پذیرفتن شاگرد، مهیا كنید، یك عده زیادی چهره هایشان را از آنی كه هستند بر می گردانند به یك چهره های اسلامی ، و خودشان را در دانشگاه به عنوان معلم ، به عنوان - مثلا - شاگرد، جا می زنند. این را باید یك فكری برایش بكنید. همه مسلمانند و همه متقی ، همه با این نهضت اسلامی موافق، لكن سوابقشان را باید الان ملاحظه كرد؛ یعنی، بنابراین باشد كه یك گروههایی [باشند] برای رسیدگی به سوابق معلمها، به سوابق اینهایی كه می خواهند مثلا وارد بشوند، تا دوباره این مركز تجمع افرادی [نشود] كه آنجا بیایند و قضیه تحصیل نباشد و قضیه جهات سیاسی باشد و اینطور چیزها. ... از اولی كه بناست دانشگاه باز بشود و بناست معلم پذیرفته بشود، مهم این است این معلم [هایی ] كه الان می آیند و اظهار چه می كنند و شهادت می دهند و می گویند ما مسلمان و چه و چه هستیم ، به این اكتفا نشود؛ سوابق این دیده بشود كه این چطور آدمی بوده است ؛ چكاره بوده است ؛ در دانشگاه كه بوده چه می كرده ، چه درس می داده ؛ چه جور برخورد می كرده با جوانها و چه توطئه ها داشته یا نداشته . این مسائل خیلی باید بررسی بشود كه دانشگاه وقتی باز می شود، یك دانشگاهی باشد كه حالا صد در صد نشد، [طوری ] باشد كه اشخاصش اشخاص صحیح باشند و بعد هم كه باز می شود، یك بازرسی‌هایی لازم است به اینكه در همه جا حاضر باشند؛ برای اینكه معلمین با دانشجوها چه جور برخورد دارند و غیر برنامه درسی شان چه حرفها آنجا هست ؛ چه چیزها آنجا مطرح می كنند. اگر دیدند چیزهایی انحرافی است ، اطلاع بدهند. و یك سازمانی باشد برای اینكه اگر هر یك از معلمین یك همچو كاری بخواهند بكنند،[بررسی ] بشود. اگر - مثلا - گروهها بخواهند در دانشگاه باز این بساط را درست كنند، حاضر باشند یك اشخاصی برای اینكه مانع از این امور بشوند.»
روزنامه اطلاعات 6 فروردین 1359:
«باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران به وجود آیند. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرب‌اند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
(در ضمن شما دستورزبان فارسیِ شاعر و داشته باشید...!!!)

لیبرالیسم ایرانی از فروغی تا مصدق

لیبرالیسم در تاریخ معاصر ایران از چه زمانی آغازشد و مهمترین سیاستمداران لیبرال ایران چه كسانی بودند. آیا محمد علی فروغی و مصدق را در این راستا می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. در این رابطه با مهرزاد بروجردی استاد دانشگاه سیراكیوز ایالات متحده گفت‌وگو كردیم. او كه كتابی در رابطه با روشنفكران عصر پهلوی نوشته است و اكنون نیز مشغول مطالعه روی اندیشه‌های دوره پهلوی در این زمینه معتقد است كه لیبرالیسم در تاریخ معاصر همواره با مشكلاتی روبه‌رو شده است از این‌رو مفهوم اصلی آن هرگز مورد بحث و بررسی قرار نگرفت.
بعضی از تاریخ نویسان جدید معتقدند كه دو دهه اول پهلوی را باید دوره حكومت لیبرال‌ها در ایران تلقی كرد. فروغی هم اشاره خوبی برای این مساله است. از نظر آنها این دوره را حتی می‌توان تا زمان ملی شدن نفت ادامه داد یعنی یك دوره حدود 25 ساله از حدود 1307 تا 1332 نظر شما چیست؟

در دوره پهلوی افرادی همچون فروغی، علی اكبرخان داور، تیمورتاش، تقی‌زاده، علی اصغر حكمت و... به این نتیجه رسیده بودند كه قبل از اینكه مساله آزادی و نهاد لیبرالیسم در ایران پا بگیرد لازم است دوران هرج و مرجی كه بعد از شكست انقلاب مشروطه ایجاد شده ابتدا باید سر و سامانی بگیرد. آنها كشور را پس از جنگ جهانی اول بسیار نابسامان می‌دیدند از این‌رو برای جلوگیری از هم پاشیدن شیرازه ابتدا به دنبال اقتدار متمركز برای جلوگیری از این فروپاشی و مقابله با خوانین و. . . بودند تا رفته رفته خواسته‌های لیبرالی را به حكومت بقبولانند.اگر ما با انصاف تاریخی به قضیه نگاه كنیم، خواهیم دید كه این افراد در آن دوره لزوما حرف گزافی نمی‌گفتند. مقتضیات آن زمان چنین طلب می‌كرد. فكر می‌كنم نسل آن دوره به شكل دیگری به قضیه نگاه می‌كردند، مبنی‌بر اینكه اول كشوری وجود داشته باشد و سپس در این رابطه كه چگونه می‌توان دولت را محدود كرد تفكر كنیم. از سوی دیگر بسیاری از این افراد چنین می‌پنداشتند كه دولت موتور تغییرات در كشور است. یادمان نرود كه تفكر لیبرالیسم تفكری بود كه افراد از طرق مختلف آن را تعبیر كردند. مثلا “كینز”برخلاف لیبرال‌های قبلی معتقد نبود كه دولت باید دست خود را از اقتصاد كوتاه كند بلكه معتقد بود با دخالت دولت باید نظم اجتماعی جدیدی شكل بگیرد. به گمان من افرادی همچون فروغی، داور، تیمورتاش و... نیز به این شكل به دولت نگاه می‌كردند.

در ایران عموما افرادی كه بحث لیبرالیسم را دنبال می‌كنند عموما به فروغی و مصدق ارجاع می‌دهند. آیا این دو سیاستمدار از این جنبه قابل بررسی هستند؟

اگر از من بپرسند مهمترین سیاستمدار لیبرال ایران در قرن بیستم چه كسی بود یقینا خواهم گفت؛محمد علی فروغی. چرا كه فكر می‌كنم او از این زوایه یك سر و گردن از بقیه بالا‌تر بوده است. اما ایشان در دوره‌ای ویژه ظهور می‌كند و قصد دارد اندیشه‌های خود را جلو ببرد كه شرایط داخلی و بین‌المللی ایران اصلا مهیا نیست و درثانی این شرایط اصلا با نوع تفكر لیبرالی هیچ تناسخی ندارد. آنچه كه از خلال نوشته‌ها و عملكرد او می‌توان دید این است كه این اندیشه تا حد زیادی برای او جا افتاده بود.البته او تنها فرد در میان سیاستمداران نبود كه با اندیشه‌های لیبرالی آشنایی داشت. افرا دیگری همچون عیسی صدیق، غلامحسین صدیقی، قاسم غنی، تقی زاده و. . نیز از جمله اشخاصی بودند كه دركی از لیبرالیسم داشتند. از آن‌سو هم افرادی را داریم كه مورد احترام جامعه روشنفكری ایران بودند اما نه دركی از لیبرالیسم داشتند و نه لیبرال بودند و خیلی هم در حمله كردن به لیبرالیسم به بیراهه رفتند كه از این جمله می‌توان به خسرو روزبه، آل احمد، صمد بهرنگی و. . . اشاره كرد.یعنی جنبش چپ ایران؟بله. در این مورد جای نقد بسیاری به جنبش چپ ایران وجود دارد. یعنی به خاطر غلبه تفكر انقلابی، لیبرالیسم را آنچنان خرد پنداشته و مورد حمله قرار دادند كه امروز وقتی به گذشته نگاه می‌كنیم می‌بینیم چقدر منطقی‌تر بود كه با نیروهایی كه نماد سنتی آن داستان بودند مناسبات دیگری را در پیش می‌گرفتند. فكر می‌كنم اگر به روزهای اول انقلاب نگاه كنیم خواهیم دید كه كاری كه همین نیروها با بازرگان و. . . كردند به هیچ وجه مبارزه درستی نبود.

به نظر شما دولت مصدق چقدر به تفكر لیبرالی نزدیك بود؟دولت او سوسیال دموكراسی بود و یا لیبرال دموكراسی؟

بحث‌ها در مورد مصدق هم به خاطر همان حصار قداستی كه در مورد برخی افراد در جامعه ما كشیده شده است چندان در نگرفته است و این مساله بر پیچیدگی بحث‌ها نیز افزوده است. البته برای مصدق باید احترام ویژه‌ای قائل شد. اما من نمی‌توانم تفكر مصدق را به عنوان تفكر لیبرال در نظر بگیرم. او كسی بود كه یك تنه به جنگ حكومت رفت. بسیاری از نازك‌كاری‌های سیاسی را گذشته از سابقه قدیمی‌خود نادیده گرفته و این سابقه هم چندان با لیبرالیسم منطبق نبود.اما در مورد سوسیال دموكرات بودن وی می‌توان گفت با توجه به جو غالب آن زمان با حقیقت همخوانی بیشتری دارد. باید كمی‌انصاف تاریخی داشته باشیم و افراد را در ظرف تاریخی خودشان بگذاریم. افرادی هم كه با ایشان بودند نیز تفكرات مختلف و متفاوتی داشتند. در كابینه وی افرادی بودند كه تفكر لیبرال داشتند و افرادی نیز تفكرات غیر لیبرالی داشتند.

تعریف تاریخی ما از لیبرالیسم یقینا واجد شرایطی خاص است. به نظر شما این تعریف چه ویژگی‌هایی دارد و اساسا چه تعریفی است؟

ما ابتدا باید این مساله را در نظر داشته باشیم كه از سنت لیبرالیسم حدود 400 سال می‌گذرد. از این رو ابتدا باید به این نكته بپردازیم كه سنت و اصول تفكر لیبرالیستی چیست. براین پایه و به باور من از اصول اولیه و كلیدی لیبرالیسم می‌توان به مساله آزادی اندیشه اشاره كرد. یعنی به گفته آیزیابرلین همیشه باید به یاد داشته باشیم كه افرادی همچون مسیح، سقراط و دیگران به دست افرادی كه ایدئولوژی خود را مصون از خطا می‌دانستند به قتل رسیده اند.از این‌رو می‌توان گفت ارزش‌های لیبرالیستی بر اساس اصولی بنا شده است كه از جمله آن می‌توان به مساله تاكید بر آزادی، برابری میان خواست‌های انسان‌ها، بها دادن به منافع شخصی افراد، همزیستی، تساهل و تسامح كه باید بین افراد با وجود علایق و سلیقه‌های متفاوت وجود داشته باشد و در حالت مدرن می‌توان به پلورالیسم فرهنگی، نسبی‌گرایی، حقوق زنان كه ارتباط تنگاتنگی با لیبرالیم دارد و همچنین حق تعیین سرنوشت و. . . اشاره كرد. به عبارت دیگر می‌توان گفت؛در نگاه كلاسیك، لیبرالیسم با این فرض شروع می‌شود كه دولت یك نهاد تهدید‌كننده است بنابراین باید به دور آن تا حد مقدور دیوار كشید.بر این اساس هر چند كه دولت لازم است اما یك امر طبیعی نیست و چون دولت را در جدال با جامعه مدنی می‌بینند بحث بر سر این است كه چگونه حوزه‌های اقتدار دولت را تا آنجایی كه وجود دارد پایین بیاوریم تا آزادی و خواسته‌های خوب كه مدنظر است رشدونمو داشته باشد. بنابراین اگر با این تعریف از لیبرالیسم بحث را آغاز كنیم، در جامعه ایران در میان روشنفكران و سیاستمداران خود با مشكلات اساسی روبرو خواهیم شد.این فقط مشكل ما بود؟به نظر من نه‌تنها در ایران بلكه حتی در بسیاری از كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نیز با تئوری‌های سیستماتیكی درباره دولت كه بتواند با لیبرالیسم برابری كرده و همتراز افكار اندیشمندانی همچون لاك، هابز، روسو، جان استوارت میل، منتسكیو و یا امروزه جان رالز و غیره باشد را نداریم. اگر بخواهیم تلاش زیادی داشته باشیم و سرانجام كسی را پیدا كنیم باید به فارابی اشاره كرد. البته او هم در زمینه این اندیشه‌ها حرف زیادی برای گفتن ندارد چرا كه در همان زمان در غرب اندیشه افرادی همچون سنت آگوستین وجود داشت.اما بعد غرب چه در قاموس انقلاب انگلستان و چه در قاموس انقلاب آمریكا و انقلاب فرانسه از این مرحله بسیار جلوتر رفته است. به عبارتی من گمان می‌كنم كه باریك‌بینی‌ها و نگاه سیستماتیكی را كه در اندیشه غرب در مورد رابطه دولت با مردم و در مورد حوزه خصوصی و عمومی‌و. . . وجود داشت، متاسفانه در جامعه ایران شاهد نبودیم. همین مساله هم سبب شده است كه لیبرالیسم در جامعه ایران به عنوان یك انگ یا برچسب سیاسی بیشتر مورد سوء‌استفاده قرار گیرد نه به عنوان یك مكتب فكری و سیاسی قدرتمند. از این رو در دادوستد‌ها و جنگ‌های روزمره سیاسی هر كسی این برچسب را بیرون كشیده بدون اینكه از سابقه و تعریف اصلی آن خبری داشته باشد آن را به مخالفین خود اهدا می‌كند.

توجه به این مفهوم از چه زمان بود و در تاریخ معاصر ما چه سابقه‌ای دارد؟

وقتی ما به تاریخ رجوع كنیم می‌بینیم كه لیبرالیسم برای ما كلمه مانوسی نبود. اگر كتاب «مكتوبات» آخوندزاده را مطالعه كنیم، متوجه می‌شویم كه در تبادل نامه‌ای كه بین “كمال‌الدوله” شاهزاده هندی با شاهزاده ایرانی”جلال‌الدوله” صورت می‌گیرد، این شاهزاده هندی است كه قصد دارد معنی كلمه لیبرال و كلماتی مانند آن را برای این شاهزاده ایرانی معنا كند. این مساله دركی از آن دوره به دست می‌دهد و نشان می‌دهد كه روشنفكران عصر مشروطه چگونه به این داستان می‌نگریستند. اما شروع این مساله حقیقتا معلوم نیست.بنابراین استفاده از كلمه لیبرال در چهارچوب مباحث فكری در ایران باید در گیومه قرار گیرد. چرا كه شكلی تئوریك نداشته است. از این رو اگر خط‌كشی را كه برای تعیین لیبرال‌ها از غیرلیبرال‌ها به‌كار می‌بریم در این راستا كه سیاستمداران و روشنفكران ما تا چه حد سعی كردند لیبرال شده یا به آن نزدیك شوند، بكار گیریم شاید بهتر باشد. چرا كه در این راستا به چند نفر می‌توان اشاره كرد. از این مسیر می‌توان به امیركبیر، امین الدوله یا فعالان در انجمن‌های سری دوران مشروطه وحاج میرزاحسن رشدیه كه به تحصیلات و رشد آموزشی توجه داشت اشاره كرد یا باید این اواخر باید در دوره مصدق، قوام و فروغی دنبال لیبرال‌ها باشیم.

نقد شما به لیبرال‌های ایرانی چیست؟آنها چه بحثی داشتند كه با لیبرالیسم همخوانی نداشت؟

به زبان دیگر ضعف تاریخی لیبرالیسم در ایران چیست؟نقد من به لیبرالیسم در ایران به این مساله بر می‌گردد كه خارج از نیت خوب یا بد افراد و اگر از ارزشگذاری احساسی بخواهیم خارج شویم باید گفت؛به خاطر نوع برخورد ما با دنیا یا تمدن غرب و اینكه خود را به نوعی در حالتی از عقب افتادگی با آنها حس كردیم بنابراین تمام هدف ما و نیت سرآمدان جامعه ما این بود كه ما چگونه می‌توانیم به كاروان تمدن برسیم؟ به همین علت وقتی اصول لیبرالیسم جامه عربی، تركی یا اسلامی‌را بر تن خود می‌كند خیلی زود به یك گفتمان تكنوكراتیك و مدرنیزه كردن و توسعه تقلیل پیدا می‌كند.از این رو چه در زمان پهلوی اول و چه دوران بعد، از یك سو چنین گفتمانی غالب می‌شود و از دیگر سو به دلیل اختلافات طبقاتی كه در جامعه ما وجود داشته است متاسفانه در ایران تاكید اصلی و یا هدف اصلی روی تقسیم ثروت یا به زبان امروزی تقسیم پول نفت است. بنابراین در ایران از آنجا كه تاكید اصلی روی مساله عدالت بود به دلیل بی عدالتی‌های حكومتی، این خواسته خود را در مبحث تقسیم ثروت یا تقسیم پول نفت بازتولید می‌كند. این مورد را می‌توان از دوره مصدق تا به امروز تعمیم داد. این تفكر با لیبرالیسم همخوانی ندارد.در بحث تئوری سیاسی هم گفته می‌شود افرادی كه تاكید اصلی را روی عدالت متمركز می‌كنند در واقع عدالت را بر آزادی رجحان می‌دهند. در حالی‌كه آزادی گفتمان اصلی لیبرالیسم است. از لحاظ تاریخی این هم یكی از ضعف‌های سنت تاریخی در كشور ما بود. مساله بعدی نوع تفكر انقلابی بود. این تفكر هم لیبرالیسم و افراد لیبرال را تكفیر كرده است. این تفكر دولت را بر اساس اندیشه مداخله‌گری بنا كرد. یعنی دولت حداكثری می‌خواهد نه دولت حداقلی. از این رو آنها هم چه تحت لوای عدالت و تقسیم ثروت و چه در جهت از بین بردن تضاد طبقاتی و. . سبب شدند كه تعریفی كه از دولت داریم تعریفی حداقلی از دولت نباشد و همواره دنبال دولتی قوی باشیم.من فكر می‌كنم این تفكر هم سبب شده است كه سنت لیبرالی در جامعه ما با مشكل روبرو شود. در سالهای اخیر هم ما گمان كردیم قانونگرایی دینی برابر با لیبرالیسم است در حالی كه اصلا به این شكل نبود. البته اینها می‌توانستند در استقرار حكومت قانون و محدودیت دخالت‌ها و. . . با یكدیگر مشترك باشند اما در بسیاری هم نبودند.(مصاحبه فرشاد قربانپور)

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

آیا اعمال مجازات های سنگین و غیر انسانی اعدام ،سنگسار،شلاق و... توانسته است از میزان جرم و جنایت در کشور بکاهد؟
قوانین جزای اسلامی که در ابتدای انقلاب با هدف بوجود آوردن یکپارچگی دینی و پاکسازی جامعه بنیان گذاشته شد آیا توانسته راهی به سوی آرامش و امنیت در جامعه باز کند ؟و اصولا جایگزینی تیم های روانشناسی و مددکاران اجتماعی برای رسیدگی به جرائم کودکان (همانگونه که در اروپا و بسیاری کشورهای پیشرو در رعایت حقوق بشر اجرا می شود) با انداختن طناب دار بر گردن آنها تا کنون چه نتیجه ای در بر داشته ..در زیر گزارشی را از خبرنگاران مدرسه فمنیستی می خوانید که مروری می کند بر کارنامه دستگاه قضایی فاشیست مذهبی در ایران:
در ۳ سال اخیر ۳۲ کودک در جهان اعدام شده اند که ۲۶ نفر آنها در ایران بوده اند.همچنین در سال جاری میلادی ۶ نوجوان در ایران اعدام شده اند و ۱۳۰ مجرم صغیر در زندانهای ایران در انتظار چوبه دار بسر میبرند.این در حالى است که ایران در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک را پذیرفته و در سال ۱۳۵۴ به میثاق جهانى حقوق مدنى و سیاسى پیوسته است.ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک، که مجازات غیر قابل برگشت اعدام را منع مى کند، به تصویب مجلس شوراى اسلامى ایران رسیده و شوراى نگهبان نیز هیچ گونه ایراد شرعى بر این ماده قانونى وارد نیاورده است از این رو نگاهی داریم به وضعیت اعدام کودکان در ایران در ۲ ماه اخیر و واکنش سازمانهای حقوق بشری در این مورد:
در ایران کسی زیر ۱۸ سال اعدام نمیشود!!
محمود احمدی‌نژاد در مصاحبه با خانم “امی گودمن” که معروف‌ترین چهره‌ی ضد جنگ در آمریکا به شمار می‌رود، به عنوان مجری برنامه “دمکراسی اکنون” از شبکه‌ی پاسیفیکا :در ایران کسی زیر ۱۸ سال اعدام نمی‌شود. همه کشورها دارای قوانین جزایی هستند و قوانین جزایی ما بسیار مترقی و کامل است. برخی طوری تفسیر می‌کنند که گویی در ایران هر روز نوجوانان اعدام می‌شوند که البته چنین نیست.
غلامرضا ح نوجوان افغانی در اصفهان اعدام شد
جوانی افغانی به نام غلامرضا ح که مرتکب قتل ناموسی شده بود، در زندان مرکزی ‏اصفهان حلق آویز شد. نظر به تقاضای اولیای دم مقتول قضات شعبه ۱۷ کیفری استان این فرد را گناهکار تشخیص داده و ‏به موجب مواد مربوطه در قانون مجازات اسلامی و بدون در نظر گرفتن کنوانسیون حقوق کودک وی را به قصاص نفس ‏محکوم نمودند و این حکم پس از تأئید ناعادلانه شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور و استیذان رئیس قوه قضائیه صبح روز ‏پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۸۷ در محوطه زندان مرکزی اصفهان به اجرا در آمد.‏
محمدرضا حدادی یک روز پس از روز جهانی کودک اعدام میشود
محمدرضا حدادی که در سن ۱۵ سالگی به علت فقر مالی و بی تجربگی و اغفال قتلی دیگری را به عهده گرفته به اتهام قتل دستگیر و در تاریخ ۱۸ مهر درست یک روز پس از روز جهانی کودک به دار آویخته میشود. در حال حاضر محمدرضا در زندان عادل آباد شیراز بسر می‌برد و پرونده اتهامی وی با قطعیت احکام، به اجرای احکام دادگستری کازرون ارسال و دادیار رسیدگی کننده به پرونده، بدون اینکه زمان اجرای حکم را به وکیلش ابلاغ نماید با تعجیل روز ۱۸ مهر ماه را برای اجرای حکم قصاص نفس تعیین نموده است. محکومیت و تعیین زمان برای اجرای حکم محمد رضا حدادی در حالی است که صرفنظر از ایرادات بسیاری که در پرونده وجود دارد در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک وارد صحن علنی مجلس شورای اسلامی گردید و نمایندگان مجلس با اکثریت آراء مواد آنرا به تصویب رساندند پس از آنکه کنوانسیون به شورای محترم نگهبان ارجاع گردید، اعضای شورای با حق شرط، کنوانسیون حقوق کودک را تأیید نمودند.
اعدام کودکان زیر ۱۸سال با حبس ابد جایگزین خواهد شد
خبر توقف حکم اعدام کودکان زیر ۱۸ سال: حسین ذبحی، معاون قضایی دادستان کل کشور در ایران اعلام کرد که متهمان زیر ۱۸ سال “با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند” اعدام نخواهند شد و “حداکثر مجازات آنها حبس ابد” خواهد بود. به گفته‌ی ذبحی، این مجرمان ” به استناد به قوانین موضوعه‌ی ایران” به سایر مجازات مقرر در قانون محکوم می‌شوند.
قوه قضائیه :محکومان قصاص زیر ۱۸ سال همچنان اعدام میشوند
معاون قضایی دادستان کشور که روز چهارشنبه در گفت و گویی با ایرنا اعلام کرده بود متهمانی که سن آنها کمتر از ۱۸ ‏سال است، با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند، به استناد قوانین موضوعه ایران، اعدام نخواهند شد، در خبری که روز ‏شنبه ۲۷ مهرماه منتشر شد، محکومان به قصاص را از این قاعده مستثنا کرد. وی گفت که قصاص، حق خصوصی افراد ‏است و قوه قضائیه نمی تواند در آن دخالت کند. وی روز شنبه در گفت و گو با واحد مرکزی خبر، در توضیحی تکمیلی بر سخنان قبلی خود گفت: “اصل قصاص حد ‏حکومت نیست، بلکه حد خصوصی است که مقررات شرعی و قانونی، این حق را به اولیای دم داده است.”‏‎ ‎‏ وی افزود: ‏‏”سیاست قوه قضاییه این است که اجرای احکام قصاص نفس را به تأخیر بیندازد و از طریق ابزارهایی مانند شورای حل ‏اختلاف و کمیته صلح و سازش بتواند رضایت اولیای دم را جلب کند.” به گفته معاون سعید مرتضوی، در بخشنامه ای، ‏از مراجع قضایی سراسر کشور خواسته شده است تا مقررات مربوط به آیین نامه کمیسیون عفو، بخشودگی و تبدیل مجازات ‏دو بار شامل حال مجرمان کمتر از ۱۸ سال سن شود.
موفق نبودیم!
رئیس قوه‌ی قضائیه‌ی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که اعمال مجازات اعدام نتوانسته است از میزان جرم و جنایت در ایران بکاهد. او ورود سالانه ۱۵میلیون پرونده‌ به دستگاه قضایی را نشانه‌ی بیماری و ناامنی حقوقی در جامعه می‌داند.
(۲۳ آبان) حجت‌الاسلام عباسعلی علیزاده: معاون اداری و مالی قوه‌ی قضاییه ایران هم صدور حکم اعدام برای نوجوانان را زیر سئوال برد. او که به گزارش ایسنا در مراسمی در دادگستری استان همدان سخنرانی می‌کرد، درباره‌ی حکم اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال گفت:«این افراد نمی‌توانند مرتکب قتلی شوند که مجازاتش اعدام باشد.» علیزاده که با اشاره به “نداشتن قصد در این افراد و احراز نشدن شرایط لازم برای ارتکاب قتل” خواهان در نظر گرفتن مجازات‌های دیگر برای این افراد شده است.
«محمد مصطفایی» وکیل دادگستری و دبیر کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری، یکی از سرشناس‌ترین چهره های فعال حقوق کودکان در ایران در مصاحبه با رادیو فردا
در سایر کشورها، اطفال زیر ۱۸ سال اعدام نمی‌شوند، برای این که به نتیجه رسیده‌اند که آنها در زمان ارتکاب جرم رشد عقلانی کافی را نداشته‌اند به همین دلیل است که در کشور ما کودکان زیر ۱۸ سال حق معامله را ندارند و تا همین چند سال پیش نیز دارای حق رأی نبودند در این شرایط چطور می‌توانیم برای آنها کیفری به شدت و حدت در نظر بگیریم و بخواهیم جان آنها را بگیریم ؟
بیانیه های سازمان حقوق بشر در مورد اعدام کودکان در ایران:
- اتحادیه اروپا بر مبنای بخشنامه ممنوعیت اعدام کودکان حکم اعدام غلامرضای ۱۹ ساله را محکوم کرد اتحادیه اروپا در واکنش به اعدام غلامرضا ح بیانیه ای صادرکرد در این بیانیه آمده است:
اتحادیه اروپا از این متأسف است که ایران کشوری است که بالاترین تعداد اعدام کسانی را دارد که در زمان وقوع جرم صغیر بوده اند. به تصریح پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک که اعدام افراد صغیر و افرادی را که هنگام وقوع جرم صغیر بودند ممنوع میکند، اینگونه مجازاتها نقض شدید الزامات و تعهدات بین المللی ایران است و اتحادیه اروپا قویاً از ایران میخواهد که قوانین و روشهای خود را با متونی که آزادانه پذیرفته و تصویب کرده انطباق دهد. اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی ایران میخواهد که هر چه سریعتر رویه مناسبی را در باره بزهکاران صغیر مانند دادگاههای ویژه اطفال و کیفرهایی با هدف آموزشی به منظور فراهم آوردن امکان بازگشت مجدد بزهکاران صغیر به اجتماع اتخاذ کند.
- نگرانی جوامع حقوق بشر
وزارت امور خارجه‌ی فرانسه روز چهارشنبه (۸ اکتبر - ۱۷مهر) با احضار سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاریس، “نگرانی جمعی” کشورهای عضو اتحادیه اروپا از وخامت وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران را به اطلاع وی رساند. وزارت خارجه‌ی فرانسه از جمله به تبعیض علیه اقلیت‌های دینی و قومی، تعقیب قضایی فعالان حقوق زن و به کارگیری مجازات اعدام در مورد کسانی که به هنگام ارتکاب جرم کودک بوده‌اند، اشاره کرده است. بنابرگزارش سازمان‌های مدافع حقوق بشر، ایران از نظر تعداد اعدام‌ها، پس از چین در مکان دوم در جهان قرار دارد. همزمان، جمهوری اسلامی ایران یکی از سه کشوری است که نوجوانان بزهکار را اعدام می‌کند. سازمان‌های مدافع حقوق بشر می‌گویند، در سه سال اخیر ۳۲ کودک در جهان اعدام شده که ۲۶ نفر آنها فقط در ایران بوده‌اند. این‌ها نوجوانانی بودند که به هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال بوده‌اند. تنها در سال جاری میلادی، شش نوجوان مجرم در ایران اعدام شده‌اند.
- سازمان عفو بین الملل
سازمان عفو بین‌الملل، جمعه (دهم اکتبر) هم‌زمان با روز مبارزه با حکم اعدام اعلام کرد که تعداد اعدام‌های سالیانه در قاره آسیا بیش از هر نقطه دیگر در جهان است که در این میان کشور چین پیشتاز است. این سازمان از کشورهای آسیایی خواست تا مجازات اعدام را لغو کنند. بر اساس بیانیه اخیر، تاکنون ۱۳۷کشور جهان مجازات اعدام را لغو کرده‌اند. پنج کشور ایران، عربستان، پاکستان، یمن و سودان کشورهایی هستند که برای افراد زیر ۱۸ سال که مرتکب قتل شده‌اند، حکم اعدام صادر می‌کند. در همین حال ماه گذشته، یک فراخوان بین‌المللی برای توقف اعدام نوجوانان از این پنج کشور خواست که «فورا قانون منع اعدام نوجوانان را بدون هیچ استثنایی به تصویب برسانند».
- اتحادیه‌ی اروپا، با انتقاد از اعدام یک نوجوان ۱۹ ساله در اصفهان، این اقدام را نقش بر آب‌شدن امیدهای تازه‌ در زمینه‌ی ممنوعیت اعدام نوجوانان در ایران دانست.اعمال این گونه مجازات ناقض تعهدات بین‌المللی ایران توصیف شده است .
روز پنجشنبه (۱۳ نوامبر)، اتحادیه‌ی اروپا، با انتقاد از اعدام یک نوجوان ۱۹ ساله در ایران، این اقدام را نقش بر آب‌شدن امیدهای تازه‌ در ارتباط با ممنوعیت اعدام نوجوانان در ایران دانست. فرانسه که ریاست دوره‌ای اتحادیه‌ی اروپا را بر عهده‌ دارد، در نشست روز پنجشنبه‌ی این اتحادیه در بروکسل، اعلام کرد: «گویا دامنه‌ی بخشنامه‌ی صادر شده در ایران، برای ممنوعیت حکم اعدام نوجوانان، به اندازه‌ی کافی وسیع نیست.» ریاست اتحادیه‌ی اروپا صدور و اجرای حکم اعدام درمورد نوجوانان در ایران را خلاف آن دسته از حقوق و میثاق‌نامه‌های بین‌المللی دانسته که ایران نیز آنها را امضا کرده و ملزم به رعایتشان است.

دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷

این سه زن . . .
نزدیک است" ادبیات کلامی "به دور گردن "مفهوم" بپیچد و دیگر ... خلاص...

به تازگی آقای معلم ادبیاتی برای من email زده اند که :بهتر است ادبیات کلامی را درنوشته هایت رعایت کنی ،تاثیر کلام محجوب همانا که بیش از کلام بی حجب است، آدم اگر حتی مسلمان نیست ولی آدم که هست برای نوشتن و در میان آدمیزاد ها زندگی کردن رسم آدمیزاد را که باید بداند و ... خلاصه (به قول آقای خمینی ) نمی دانم چه و چه و اینطور چیزها...

در جواب این معلم اخلاق و تربیت باید چند نکته را یاد آوری کنم :
1. تا آنجا که من می دانم و علوم تجربی به ما آموخته اند " آدم " نمی توانسته بزاید، پس اگر ما "کسی زاده" هستیم آن "حوا زاده "است نه آدمیزاد
2. رسم و رسوم ما حوازاده ها هم آن نیست که کلمه را از معنا تهی کنیم که مثلا می خواهیم ادبیات کلامی اش را بجا آوریم، ما معنا را قربانی ادبیات نمی کنیم .
3.اینجا.در این وبلاگ. من نویسنده آن. وقتی می نویسم فاحشه منظورم دقیقا همان فاحشه است ...زن بد کیفیت دیگریست ،زن بد می تواند مثلا زنی باشد که دزدی کرده زن بد می تواند قاتل باشد شاید ...زن بد می تواند زن چاق چادری و حسود همسایه باشد که به چسب مانتو بر اندام تُرد دختری چشم مسلمانی می دراند...زن بد شاید همان زهرا خانم عقده زده داستان مهرانگیز کار باشد ...بدی زن می تواند خلاصه شود در حسودی سبکسرانه ولی ویران کننده مادر شوهر _آره به همین سادگی _ و برعکس یک فاحشه می تواند اصلا زن بدی نباشد...
4.در خصوص واژه دیگری که پیشنهاد کرده بودید.."زن خراب".
از آنجا که من غل و زنجیر به پیشینه تاریخی کلمات نیستم خوشبختانه نتوانستم هیچ رابطه منطقی بین یک فاحشه با واژه "زن خراب" پیدا کنم ..تا آنجا که من می دانم خراب بیشتر برای در و پنجره و ماشین و اصولا هر چیزی که از کار افتاده و غیر قابل استفاده باشد بکار میرود، حال آنکه یک زن فاحشه اصولا از کار افتاده نیست.

همانطور که ملاحظه می فرمایید این سه زن کاملا تفکیک پذیرند و شما نمی توانید با کفگیر "ادبیات کلامی " همچنان آشی بسازید باب طبع تفسیرهای آبکی .

در ضمن من آدرس ایمیلم را ازروی صفحه برداشتم چون لزومی به دادن و گرفتن پیام های خصوصی نمی بینم قسمت نظرات را بی هیچ سانسوری گذاشته ام دقیقا به همین خاطر ..آنجا بنویسید جواب را هم به روشنی و علنا دریافت کنید.


ارادتمند همه حوازاده ها...
ملودی

یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۷

تقدیم به همه فاحشه های شریف و آزاده ای که مظلومانه در گودالِ جهلِ معصیت بارِ نیاکان و ناپاکان
چال می شوند ... در بیتوته میان دوزخِ آغوش و پلشتی ِجزا...


بده آن قــوطی سرخـــاب مرا
تا زنم رنگ به بی رنگی خویش
بده آن روغن، تــا تــازه کنم
چـهـرِ پژمرده ز دلتنگی خویش
بده آن عطر که مشکین سازم
گیسوان را و بریزم بر دوش
بده آن جامه تنگم که کســـان
تنگ گیرند مرا درآغـــوش
بده آن جام که سرمست شوم
به سیه بختی خود خنده زنم
روی این چهره ناشاد غمین
چهره ای شاد و فریبنده زنم
وان دگر همسر چندین شب پیش
او همان بود که بیمارم کرد
آنچه پرداخت اگر صد میشد
درد زان بیشتر آزارم کرد
آه این کیست که در می کوبد
همسر امشب من می آید
وای ای غم ز دلم دست بکش
کاین زمان شادی او می باید
لب من ای لب نیرنگ فروش
بر غمم پرده ای از راز بکش
تا مرا چند دِرَم بیش دهند
خنده کن بوسه بزن ناز بکش...
شعر از:سیمین بهبهانی

جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷


باران پاییزی در بندرعباس
به مناسبت 16 آذرروز دانشجو، روز آزادی و برابری
و روز اعتراض به جنایات جمهوری اسلامی
در مالمو
برگزاری شب همبستگی با دانشجویان ایران و محکومین به اعدام و خانواده های آنها

روز شنبه 6 دسامبر دور هم جمع شویم تا همبستگی خود را با دانشجویان ایران اعلام کنیم و خواستار آزادی تمامی دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی شویم.

این روز مناسبتی است تا همصدا اعتراض و انزجار خود را به صدور احکام اعدام توسط جمهوری اسلامی اعلام کنیم و خواهان لغو تمامی احکام اعدام شویم.

شنبه 6 دسامبر ساعت پنج بعدازظهر در محل لوکال فدراسیون




پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷

قربانیانمان را دریابیم...

از دیر باز دادو ستد در بازار برده فروشان یکی از عوامل رونق بخش اقتصاد اعراب بدوی بود. بازارهایی که نه تنها برای دلالان محبت ایجاد اشتغال می کرد و مردان حریص و درنده خوی عرب را به مراد دل میرساند بلکه این بازارِ نمایشی،ماوایی نیز برای تفریح و خوشگذرانی جامعه عرب بود .در این بازارپسران خوش بنیه که از بقیه قوی تر و به مراتب درشت هیکل تر بودند به عنوان برده و دختران زیباروی بعنوان کنیز به مزایده گذاشته میشدند.با ورود اسلام این سنت با قوانین و رنگ و بوی مذهبی نیز درآمیخت و قوت بیشتری یافت و امروز گریبانگیر دختران یست که از کشورهای نابسمانی چون ایران، پاکستان ،افغانستان و... به دلایل مختلف و مشکلات خاص اجتماعی میگریزند و دانسته یا نادانسته به دام قاچاقچیان انسان می افتند .روز عید قربان نزدیک است و طبق این سنت دیرپا دختران باکره ایرانی بین سنین 9 تا 18 سال در دبی و امارات در ازای مبالغ ناچیزی به فروش می رسند .
کنیزکان کوچک و معصوم در معرض نگاه های هرزه و تشنه اعراب، شوربختی زنانگی شان را تجربه می کنندو جوانی نکرده به پیری می رسند.
به راستی اینان به کدامین گناه ناکرده در این روز قربانی می شوند؟


به نظر شما مبارزه سیاسی به شیوه آقای خمینی چقدر می تواند دشوار باشد؟..به این عکس نگاه کنید تا بهتر رنجها ،مشقتها و شکنجه های ایشان را در دوره تبعید دریابید...کاش فرزاد کمانگرها نیز محکوم به تبعید به اروپا می شدند...


ما ایرانیان را چه می شود گاهی؟
«چگونه پوشیدن» دلمشغولی ۳۰ ساله یک حکومت
پيشنهاد آقاى فرهاد رهبر، رئيس دانشگاه تهران، براى «متحد الشكل» كردن پوشش دانشجويان دانشگاه چندان تند يا نابهنگام بود كه اعتراض رئيس كمسيون آموزش عالى مجلس را نيز برانگيخت.
اما انتقاد رئيس دانشگاه تهران از تنوع مدل هاى لباس، شكل ظاهرى دانشجويان و پيشنهاد او براى لباس متحد الشكل را مى توان نمود گوياى يكى از دلمشغولى هاى فرهنگى مهم حكومت ايران تلقى كرد.
دلمشغولى كه با گفته هاى چندى پيش رهبر جمهورى اسلامى در باره لباس متحد الشكل ملى براى همگان و طرح ناكام مجلس در اين زمينه همخوانى داشت.
تحميل حجاب اسلامى بر زنان در سى سال گذشته چندان پر تنش بوده است كه تلاش براى متحدالشكل كردن پوشش عمومى يا حذف برخى الگوهاى لباس و آرايش مو، كه «نامطلوب» ارزيابى مى شوند، را در سايه قرار داده اما اين تلاش در سى سال گذشته، همچنان ادامه داشته است.
حجاب اسلامى زنان، سنتى است ديرينه و متكى بر زمينه هاى دينى، فرهنگى، اجتماعى و تاريخى و نه فقط در ايران كه در اغلب جوامع اسلامى و حتى در ميان مسلمانان اروپا، به يكى از نمادهاى سياسى و فرهنگى اسلام بدل شده است.
دلايل اجبارى كردن حجاب اسلامى زنان و بدل كردن آن به يكى از نمادها و مولفه هاى اصلى فرهنگى و سياسى حكومت اسلامى را مى توان در سنت هاى فرهنگى ايران پيش از اسلام، تاريخ اسلام، آموزه هاى قرآنى و دينى، نگاه اسلام به زنان و زندگى زمينى، فرهنگ مردسالار و... جستجو كرد.
انتقاد رئيس دانشگاه تهران از تنوع مدل هاى لباس، شكل ظاهرى دانشجويان و پيشنهاد او براى لباس متحد الشكل را مى توان نمود گوياى يكى از دلمشغولى هاى فرهنگى مهم حكومت ايران تلقى كرد.
اما دلمشغولى پى گير، و تا كنون ناكام جمهورى اسلامى، در زمينه پوشش عمومى، حذف الگوهاى نامطلوب و تحميل يك دستى و الگوهاى دلخواه در عواملى متفاوت با زمينه هاى حجاب اسلامى زنان ريشه دارد.
يك دست كردن انديشه ها و ارزش هاى فكرى و الگوهاى رفتارى مردمان از آرزوهاى تحقق نايافتنى همه حكومت هاى توتاليتر و پوشيدن اجبارى لباس فرم از شاخصه هاى اصلى گروه هاى فاشيستى است.
اما جمهورى اسلامى با نمونه هاى نوعى حكومت هاى توتاليتر و هواداران آن با گروه هاى فاشيستى فاصله بسيار دارند.
حتى چينى ها، كه به دوران حكومت مائو به اجبار تنگناهاى اقتصادى، پوشيدن لباس ساده و متحدالشكل را به «نشانه انقلابى بودن» بدل كرده بودند، بعدتر و با اندك گشايشى در اقتصاد از اين شيوه دست برداشتند.
رنگ هاى شاد و تنوع در الگوها و مدهاى لباس و آرايش، برخلاف حجاب اسلامى زنان، در آموزه هاى مذهبى ممنوع نشده و در سنت هاى ملى ايرانى نيز مذموم نبوده اند.
جائى كه چهار لايه اجتماعى به هم مى رسند
ريشه هاى اين دلمشغولى را مى توان در ضديت با تنوع، تمايل به يك دست كردن جامعه، ضديت با فرهنگ غرب و بيش از هرچه در نظام ارزشى و فرهنگى چهار لايه جست: روحانيت، روشنفكران دينى، بازاريان سنتى و حاشيه نشينان فقير شهرى. چهار لايه اى كه راس و بدنه اصلى ساختار حكومتى را شكل مى دهند.
اين چهار لايه پيش از انقلاب اسلامى نيز نه فقط با آن چه از فرهنگ غرب به فرهنگ ايرانى رسوخ كرده بود، كه با عناصرى از فرهنگ ملى و سنتى هچون شادى و شادمانى يا بهره گيرى از امكانات دنيوى و لذات زمينى و جسمى ضديت داشتند.
ضديت روحانيت، روشنفكران دينى و بازاريان سنتى، در فرهنگ دينى و مفاهيمى چون پست شمردن جسم، ماده و... ريشه داشت. لايه گسترده حاشيه نشينان فقير شهرى نيز بيش تر به انگيزه نفرت از فقر خود و خشم از ثروت ديگران، با مظاهر زندگى ثروتمندان و طبقه متوسط، و از جمله با تنوع در پوشش، ضديت مى ورزيدند.
دلمشغولى پى گير و تا كنون ناكام جمهورى اسلامى در زمينه پوشش عمومى، حذف الگوهاى نامطلوب و تحميل يك دستى و الگوهاى دلخواه، در عواملى متفاوت با زمينه هاى حجاب اسلامى زنان ريشه دارد.
اغلب گرايش هاى چپ سنتى آن روزگار نيز، به رغم «ماترياليزمى» كه فقط ادعاى آن را داشتند، در زمينه ستايش از فقر و نفرت از لذات دنيوى به تقريب از نظام ارزشى حاشيه نشينان فقير شهرى و روحانيت شيعه تبعيت مى كردند.
روحانيت، بازار سنتى و روشنفكران دينى پس از انقلاب از امتيازات ثروت و قدرت بهره مند شدند. حاشيه نشينان فقير شهرى، از جا به جائى مراكز قدرت و ثروت نصيبى نبرد، با اين همه، هر چهار لايه كوشيدند تا نظام ارزشى مبتنى بر ستايش از فقر، مثبت بودن ساده پوشى و حذف تنوع را بر جامعه تحميل كنند.
در سى سال گذشته زندگى متكى بر ثروت با نظام ارزشى رسمى در تضاد افتاد و ريا و تظاهر به فقر و ساده زيستى را نيز به عنصرى پررنگ در رفتار و كردار سه لايه به قدرت و ثروت رسيده بدل كرد.
با گذشت سى سال تفسيرهاى گوناگون از اسلام، الگوهاى متفاوت حجاب اسلامى زنان و منافع و سمت و سوهاى متضاد مالى، برنامه هاى متفاوتى را در زمينه اقتصاد و سياست سبب ساز شدند، چهار لايه حامل انقلاب اسلامى را به جناح هاى گوناگون تقسيم كردند. اما وجه اشتراك چهار لايه: نظام ارزشى مبتنى بر ستايش از فقر، مذموم شمردن ثروت، مثبت بودن ساده پوشى و حذف تنوع ، تحول در نظام ارزشى رسمى را ناممكن يا دستكم دشوار كرده است.
سرمايه گذارى فكرى، مالى و سياسى جمهورى اسلامى براى حذف برخى الگوهاى رفتارى و مدل هاى لباس و آرايش مردان و زنان، كه در موقعيت حساس ايران جز افزايش نارضايتى عمومى نتيجه ديگرى ندارد، نشان مى دهد كه نظام ارزشى و فرهنگى مشترك چهار لايه حامل جمهورى اسلامى چندان قدرتمند است كه حتى در غيبت آموزه هاى مذهبى، سنت هاى ملى و دينى و نمادهاى سياسى، مصلحت حكومت را گاه در پاى نظام فرهنگى قربانى مى كند.
آقاى فرهاد رهبر در هفته گذشته، در باره ضرورت «لباس فرم دانشجويان» سخن گفت و در قالب واژه «هيبت» از آرايش مو و ظاهر دانشجويان انتقاد كرد. آقاى اسدالله عباسى، رئيس كميسيون آموزش عالى مجلس، نه با اصل پيشنهاد كه در باره نتايج سياسى منفى اين پيشنهاد هشدار داد و گفت: «مجبور كردن دانشجويان به پوشيدن لباس فرم فرايند منفى بيش ترى در پى دارد.»
آقاى رهبر تاكيد كرد «با سخت افزار نمى توان فرهنگ را اصلاح كرد و بايد مشاركت جمعى در اين زمينه ايجاد شود.» درسى كه آقاى رهبر پس از بى نتيجه بودن ۳۰ سال سركوب فرهنگى فراگرفته است، البته درسى ارزشمند است. اما او توضيح نداد كه اگر در اعمال فرهنگ حكومتى «سخت افزار» -از اصطلاحات وزارت اطلاعات ايران براى سركوب فيزيكى- به كار نرود، «مشاركت جمعى» در اعمال لباس فرم را چگونه مى توان شكل داد.
منبع:مجموعه مقالات فرج سر کوهی

آی آدمها ...آدمها اینجا میسپارند جان...

در پی انتشار فیلم زنای حجه السلام والمسلمین حسن گلستانی از اعضای هیات امنای ستاد ائمه جمعه در منابع و سایتهای اینترنتی که آبروریزی و افتضاح دیگری را برای روحانیت به بار آورد تا آنجا که خبر گزاری های جمهوری اسلامی با دستپاچگی و مغلطه کاری وی را از روحانیت جدا دانسته و با دادن القابی چون گرگی در لباس میش ،روحانی نما و... سعی داشتند تا بلکه آبروی به گند کشیده شده روحانیت را باز خرید کنند ، در نهایت با دادن حکم 100 ضربه شلاق ناقابل برای روحانی زناکار به موضوع خاتمه داده شد و این در حالی اتفاق می افتد که تنها درهمین چند روز گذشته شاهد قریب به پانزده اعدام بودیم که بسیاری از آنها در نهایت بی عدالتی و بی انصافی اجرا شد از جمله اعدام فاطمه حقیقت پژوه که تنها برای دفاع از دختر چهارده ساله اش مرتکب قتل شده بود و این باز در حالیست که تیغ جلاد با شاهرگ فرزانگانی چون فرزاد کمانگر بازی می کند و هر لحظه احتمال از دست دادن او تار و پود ارگانهای حقوق بشری را خواهد لرزاند.

چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷

حق با پیامبر اسلام بود...
از احادیث مطهره روایت میشود که : روزی محمد(ص) در غار حرا خوابیده بود، در خواب دید که فرشته ای نزد او آمد و به او گفت: بخوان ،محمد با اضطراب گفت :"من خواندن نمی دانم" ،و در این وقت احساس کرد که آن فرشته اورا پوشانید به حدی که از حال رفت ،چون به خود آمد فرشته دگر بار گفت: بخوان ،محمد لرزان گفت : من نمی توانم بخوانم فرشته بار دیگر او را پوشاند به حدی که ناتوان شد و برای بار سوم گفت :بخوان ،محمد که دیگه از زبان نافهمیِ فرشته ذله شده بود گفت : "اگه فرشته ای اگه از غیب خبر داری خوب حتما اینم می دونی که من بی سوادم پس دیگه اینهمه اصرار و تحکمت به من بینوا چیه؟ هر چی می گم من خوندن نمی دانم بابا... اگر هم زبون ما زمینی ها رو نمی فهمیدی خوب با خودت مترجم میاوردی که همون بار اول که می گم حالیت شه...تازه بعدشم حالا که بازار معجزه خوب رواج داره، می خواستی جای زهره تَرَک کردنِ من،یه معجزه ای چیزی بکنی که من خود به خود خواندن رو شروع کنم ..."
با توجه به نبودن نهضت سواد آموزی در آن روزگار و همچنین نبود امکاناتی از قبیل آموزش از راه دور و کتابهای بخوان بنویس و...من در این مورد حق کامل را به پیامبر اسلام می دهم ،اما خوب بالاخره فرشته پس از به چهار میخ کشیدن محمد پی به اشتباهش می برد و با دادن قدرت الهی به محمد بسیار آیات و وحی ها به او صادر می کند که دنیای پس از اورا به گونه ای مهیب ودهشت زا تغییر می دهد و زمانی که محمد به دعوی نبوت برمی خیزد به طوری که شیخ ابوعلی طبرسی در "تفسیر مجمع البیان" می نویسد :
"ابوجهل می گفت ما و عبد مناف بر سر شرافت و بزرگی به نزاع برخاستیم و با آنها رقابت کردیم و به مسائل مختلف چنگ زدیم همین که با آنها برابر شدیم گفتند پیغمبری از ما برخاسته که از آسمان به او وحی می شود به خدا سوگند که به او ایمان نمی آوریم و هرگز اورا پیروی نمی کنیم مگر آنکه به سوی ما نیز وحی آید همانطور که به وی می رسد. "و همین طور ولید بن مغیره و ابو مسعود ثقفی پیشوای طایفه ثقف هم در کار این ادعا بودند .
اگر چه که بعد ها پیامبر اسلام با گفتن آیاتی به طور مستقیم بدون دادن هیچ جواب قانع کننده تنها با سفسته گریِ "چون خدا اینطور خواسته باید تسلیم شوید" (بی توجه به اینکه مخالفان اصلا در خصوص ِ وجود خدایی که او از جانبش وحی می آورد پرسش و ابهام دارند )آنها را سر کوب می کند اما امروز وقتی به دیده منطق به این قضایا می نگریم این سوال پیش می آید که اگر امروز کسی بیاید و ادعای پیامبری کند و بگوید دستوراتی که من می آورم بی چون و چراو بی کم و کاست کلام خداست و هیچ کس را هم گواه عینی و شخصی بر این وحی ها نیست چرا که تنها در خلوت میان عبد و معبود اتفاق می افتد و کس دیگر را هم خدا لایق وحی ندانسته که لااقل برای اثبات موضوع شاهد ماجرا باشد، آیا ما می پذیریم؟ آیا بی هیچ ادله و اثبات تنها به صرف آوردن واژه" کلام خدا" سر به تسلیم فرود می آوریم؟حتی اگر در آن دستورات حق کشی بر پایه ظلم و زوری لایتناهی بنا شده باشد ؟گرچه که حقوق زنها و غیر مسلمانان را به کلی نادیده گرفته و پایمال کرده باشد ؟اگر چه ترویج خشونت و قشری گرایی باشد ؟و...
البته که اگر محمد را در ظرف تاریخی خودش بسنجیم در بسیاری موارد از او رفع تقصیر می شود ولی آیا من و شما هم باید خود را ،قوه استنتاج عقلی مان را، با ظرف تاریخی او اندازه گیری کنیم؟
نه اِی...
دنیای من اصولا حول محوری میگرده به نام "اِی" ،حالت چطوره؟ اِی ، خوش می گذره ؟ اِی ،انگلیسی بلدی ؟اِی، سوئدی بلدی ؟اِی فارسی بلدی ؟ اِی (نظر به اینکه به سن 26 سالگی به هنگامه (نه هنگام آ خیلی فرقشِ) خواندن کتابهای اونچنانی یه فرهنگ فارسی هم کنارمه)خلاصه اینکه از نظر من هیچی تو این دنیا قطعی نیست ، همه چی نسبت یه چیز به یه چیز دیگس ،هر دو تا چیزش هم نامعلوم ، همینم هست که آدما معمولابا مشورت با من هیجان لازم رو کسب نمی کنن و در نهایت من و مجبور میکنن که ببینم به کدوم طرف بیشتر مایلن منم بگم خوب همون درسته .اما با وجود همه اینها به تو هم میگم شک کن ،ایمان مطلق باعث رضایت جاهلانه ست .
ولی امروزمی خواهم یه چیزی بگم قطعی نه، قطعنامه ای ،یه تنه هم جلو همتون وایسادم (گرچه که می دونم ما ملت، ملتی نیستیم که جلو قطعنامه قد اعلم کنیم )
انسان خودخواه ترین موجودیه که من می شناسم ...خود بین با یه نگاه تک بعدی ،آن قدر محدود که هرگز خارج از حیطه خودش هیچی براش معنا نداره .
مادر بچه دار می شه بخاطر عشق عروسک بازیش ... باور کنید همش همینه، من خودم با همین حس بچه دار نشدم.
پدر،بچه می خواد واسه روز پیری و کوریش ،عصای دستش باشه .عاشق می شیم چون با بودن با اون طرف، حس خوبی نسبت به خودمون پیدا می کنیم در واقع لذت می بریم ازش ( حالا هر لذتی) ،از دیدن دوستمون خوشحال می شیم چون از تنهایی زجر آور درمون آورده ،تو مهمانی طرفِ اونی میریم که از همه بذله گو تر و خوش مشرب ترِچون ازش شادی می گیریم،واسه هموطنمون سینه سپر می کنیم چون از خاک خودمونه هم زبونه هم درده ،خدا رو دوست داریم چون حس می کنه قدرتیه که موقع سختی ها حامیه و هوامون و داره و...
اگه کسی هست با مشخصاتی غیر از این لطفا آدرسشو واسه من بذاره...

یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۷

اگر ذوالفقارعلی نیست ولی چاقوی زنجان هست...

حتما به خاطر دارید فیلم مستندی که اخیرا توسط Ted Koppel ژورنالیست مشهور یهودی امریکایی درمورد ایرانیان ساخته شد که پخش ناگهانی و چشمگیری در سایتها و خبرگزاری های سراسر دنیا داشت .در این فیلم گزارشگر به نقاط دور افتاده و محروم ایران سفر می کند ..با کارگر ساده لوحی سرِ زمینِ کشاورزی یا پیرمرد شریفِ نان خشکی با نمایی از بیابانهای بی آب و علف و... به بحث وتبادل نظر سیاسی مینشیند وپس ازآن مصاحبه هایی دارد با حدادی و صانعی بر سر حق هسته ای و مجازاتهای اسلامی و ... و در نهایت در این فیلم پی میبریم که ملت ایران عاشق احمدی نژاد هستند (!!!) و از سیاستهای او فداکارانه و خالصانه دفاع می کنند.از طرف دیگر صف بسیجیان با چشمانی کینه توزکه می خواهند اسلام را طبق فرمایشات سید قمی از دست امپریالیسم نجات دهندو مردمی که داوطلبانه می خواهند به آنها بپیوندند (!!!)یک دقیقه آخر فیلم را هم اختصاص می دهد به مردمان ساده لوح تری که به بوش عشق میورزند.خلاصه آنکه "طالبان" احساس سرفرازی می کند ...

پرواضح است که این دوست عصبانی ،آشکارا به حرفه ژورنالیستی خیانت کرده و آن اصل ابتدایی صداقت و بیطرفی در انتقال را در لوای حب و بغض اش به گوشه ای تف می کند .با وجود اینکه اعتراضات زیادی از جانب ایرانیان خارج از کشور صورت گرفت مبنی بر اینکه در این فیلم تنها همان 20..30% کذایی طرف صحبت قرار گرفته اند و گزارشگر بطور مغرضانه ای نمیخواهد دنیا به مثابه یک کل به ایران و ایرانی نظرکند اما درهر حال تاثیرات این فیلم بیش از تاثیراعتراضات ناشی ازآن بود .

اما اکنون من و شماییم ... بیایید لحظه ای فراموش کنیم آنچه که اینروزها درخصوص حال و احوالات ایرانیان بر سر زبانها جاریست .آیا خیلی پر بیراه است نسبت دادن واژه هایی از قبیل:....و....و.....و.....ووو .. (از نمای بیرون) به ملتی که درآن یک تحصیلکرده در جلسه دفاعیه پایان نامه اش به استاد راهنمای خود "چاقوی زنجان" هدیه می کند و استاد هم در کار جلب و جذب قدرت محوران چاقو را به رئیس جمهور ارائه می دهد و غم انگیز ترین قسمت ِنمایش اینجاست که رئیس جمهور در سخنرانی اش جهان را با آن تهدید می کند که اگر موی دماغ شوند دست و پایشان را با همین چاقوها خواهیم برید...!!!

.واقعا گناهکار کیست ؟ ... چاقوکشان و لات عربده جویان مذهبی که زمام امور رابه هر ضرب وزوری در ایران بر عهده گرفته اند؟ غرض ورزان بیگانه؟ دولتها؟ امپریالیسم؟ بوش؟ اسرائیل؟....یا اکثریتِ خنثی ولی غمگین و شرمزده ایران...کداممان مقصریم؟

میتوانید فیلم را اینجا تماشا کنید.

شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۷

کنترل سازمان اطلاعات روی ایمیلها در ایران
این خبر به تازگی از ایران توسط دوستی رسیده متن پیام به این شکل است:

شرکت مخابرات ایران از تاریخ 20 آبان به بعد به تمام کسانی که از یاهو توی ایران استفاده می کنند یک ایمیل زده،عنوان ایمیل هستش "کارت اینترنت مجانی "وقتی شما این ایمیل رو باز کنید یک keylogger که فقط 32 کیلوبایت هستش اینستال میشه و تمامی چیزهایی که تایپ می کنین هر 20 دقیقه به آدرس mailto:research@irantelecom.ir فرستاده میشه و اونا میتونن بخونن که چی می نویسین،این ایمیل رو اصلا تحت هیچ شرایطی باز نکنید،این پیام را به همه اطلاع دهید.

چهارشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۷

کمی جای تعمق است...
محققین اسلامی تاریخ اعراب را به دو بخش :اعراب جاهلیت و اعراب مسلمان تقسیم میکنند که نقطه پرش این تحول را پیدایش اسلام می دانند و از این واژه اولین بار در خود قرآن استفاده شده(الفتح ، مائده، احزاب)و پس از آن رایج گردیده است ، در واقع اسلام تمام تاریخ و گاه محاسن اعراب قبل از خود را انکار کرده وآنها را یکسره مردمانی خونخوار ، بی خرد و بدور از هر گونه تمدن و انسانیت معرفی می کند که تنها در عرض چند سال به فرهنگ و جهان بینی متعالی رسیدند چنانچه پای در راه دینی گذاشتند که تنها راه سعادت بشر و به عنوان کاملترین و بلند پایه ترین ایدئولوژی به زور سرنیزه به جهانیان عرضه شد !
آنچه که قریب به یقیین محتمل است آنکه در طول تاریخ هیچ ملتی نتوانسته اینگونه به شتاب راه ترقی و پیشرفت را پیموده تا آنجا که از قعر پستی و بی خردی تا قله عرضه کننده ایسمی متعالی به جهان عروج کند و اعراب در این وادی همچنان بی رقیبند ..چرا که اصولا این مطلوب در طی مدت زمانی بسیار طولانی در یک جامعه بدست می آید.
آرا و نظریات مخالفین در این مقوله متفاوت است برخی معتقدند که اسلام به منظور بزرگنمایی خود یا از روی تعصب تمام آثار نیک و بد اعراب پیش از خود را انکار میکند، برخی دیگر از محققین معتقدند که به دلیل جنگهای پیاپی و کشمکش های درونی اعراب بر سر نپذیرفتن این آئین ،این حربه ای بوده از جانب اسلام برای از میدان به در کردن بزرگان و مدعیان عرب و ...
اما به هر حال قصد من اینجا از عنوان کردن این مسئله بحث بر سر کم و کیف جاهل بودن یا نبودن عرب قبل از اسلام نیست چرا که بطور حتم این تقسیم بندی نیز مانند دیگر مسائل اغراق آمیز در مذهب کمی غیر عقلانی به نظر می رسد که هر کس بنابه مطالعه و تحقیقات و قوه استنتاج عقلی اش برداشت نسبی خود را می کند ،من دراین میان میخواهم به مسئله ای به مراتب بغرنج تر بپردازم .
اسلام باتمام تلاشی که کرده (یا حقیقت اصلا به همین گونه بوده )برای تحقیر کردن تمام ارزشها و سنن اعراب پیش از خودش و آنها را نماد وحشیگری زمان قبل از خودش معرفی می کند اما در عمل میبینیم که خود با خرافات بی اساس همین مردم وحشی در آمیخته و سنتهای آنان را با اندک تفاوتی در ظاهر، واگویه می کند درواقع بسیاری از احکامی را که امروز به خدا و پیامبر اسلام نسبت می دهد وام گرفته از آداب و رسوم همان اعراب بدوی است وهمان خرافات بی اساس با اندکی تحریف سر و رویی تازه گرفته اند و بصورت قوانین مقدس الهی در کتابی به نام کلام خدا ارائه می شوند .
بسیاری سنن همچون : اعمال حج، باور به وجود جن و ملائکه ، اعتقاد به الهامات غیبی ، روزه، ماههای حرام ،قصاص و... که خود بحث جداگانه می طلبد .
اما کار به همین جا نیز ختم نمیشود و اسلام که قرار است رهنمون درستکاری بشر باشد انسان امروزی را به گونه ای بی رحمانه تر غافلگیر می کند .
همانطور که در تاریخ اعراب می خوانیم یکی از راههای در آمد اعراب قبل از اسلام فروش برده و کنیز در بازار برده فروشان است .
اسلام نه تنها حکم به منسوخ کردن این رسم کثیف ضد انسانی نمیدهد در کمال تعجب می بینیم که از آن به مثابه یک امر طبیعی در قرآن نام می بردو برای آن قانون های جدید وضع می کند و اینکه در نهایت ان رانیز جز کلام خدا به مسلمانان معرفی میکند .
همچنین پس از ظهور اسلام به واسطه جنگها و حملات پی در پی مسلمانان به قبائل و کشورهای همجوار و با زیاد شدن آمار اسرای جنگی این امر رونق بیشتری در میان اعراب یافت و در این میان همانطور که انتظار می رود زنان بیش از مردان مورد ظلم و سوءاستفاده قرار می گیرند و نه تنها به آنان به عنوان یک انسان با ویژیگیهای خاص آن (عقل ، شعور،احساس و..) نگاه نمی شود و چونان املاک خصوصی ارباب به بیگاری کشیده می شوندعلاوه بر آن میبایست جوابگوی نیازهای جنسی اربابان نیز می بودند .
در زیر نمونه هایی ازاین اصل رابا ذکر آدرس در قرآن می خوانید:
"ما بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم تا بعضی، بعضی دیگر را به مسخر خدمت گیرند (سوره زخرف آیه 32)"
"اگر بترسید چنانچه زنان متعدد بگیرید {نتوانید عدالت را بینشان رعایت کنید}پس تنها یک زن اختیار کنید یا چنانچه کنیز دارید اکتفا کنید(سوره نساء آیه 3)"
"{و حرام شد بر شما } زنان شوهر دار مگر آنچه از آن شماست بملک یمین {مگر زنانی که در جنگها به اسارت می برید }(سوره نساء آیه 24)"
"و آنکس که توان مالی ندارد از شما که کابین کند زنان آزاد را ،پس از آنچه در ملک یمین شماست کنیزان با ایمان نکاح کنید و.....واگر فحشائی آورند شکنجه و عذاب بر کنیزان نصف زنان آزاد است (سوره نساء آیه 25)"
و...
اما به راستی چه عاملی باعث سر سپردگی به چنین آئینی می شود ،چگونه می توان مکتبی حاوی اینگونه نگرش به بشر را ،تنها راه سعادت بشر در تمام دورانها و ملتها دانست؟ .... جای کمی تعمق است.
کمک گرفته ازکتابهای: تفسیر طبری ،سیره ابن هشام.

سه‌شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷

نامه ای به بازجویم ۱...

دلم برای تو هم تنگ میشود گاهی ...تو که برایم کشف فاجعه دیگری بودی در پشتِ ابهامِ کثیف این انقلاب ..موج صدایت چون ماشه ای کشیده شده آرام و سنگین از میان سلولهای تنم گذر می کرد و جمله هایت در احتضاری طولانی به گوش می رسید : " دستهایت هرگز از زیر چادر بیرون نیاید " هنوز چون لالایی مرگ در گوشم است
لحنت لحنِ منحوس رهبری ، گویی کمدی وار اَدایش را در میآوردی ..ولی ادا نبود صدا از جان شیفته ات برمی خاست یا شاید از ناگزیریِ بردگی ات ..
دور دورِ سید خندان بود ..سیدِ خندان هیچ کاره بود .. بیست ملیون به یک هیچ کاره رأی داده بودند
گفتی به زبان غیر خودیها می نویسی گفتم قلم که خودش می نویسد مستاصل زمزمه کردی:" قلم انسان را نشانه می رود "
از ماموریتهایت که می گفتی زجرِ تسلیم به یک اشاره، ضربه می زد به بطن جان نا آگاهت ،ولی شرط بقا همین بود ..تو می گفتی ...
گفتی:" من محضر امام را درک کردم" کلامت ولی بار سنگین لغاتی بود که به دوش می کشیدی ولی میکشیدی شرط بقا همین بود
از زهر آگین لحظات زندگی ات گفتی ..گفتی که بی هیچ عشق و امید می گذرد ولی رسالت سختی ست حقانیت آنچه که بر عهده داریم!
گفتی درد ضربه های تن مرا تو هم حس می کنی تو ازاد می شوی آخر در سپیده دمی تکراری یا ظهری بی آفتاب اما من هستم تا ابد... زندانبانم من... رسالت سختی ست آنچه که بر عهده دارم!
از جان کندنت گفتی وقتِ بر دار شدنِ متهم ..بر دار کردن شرط بهشت بود ..
من ولی زجه ات را دیدم ..اشکت را حتی... از پشت چشم بند متعفن ،اندیشه ات را دیدم که حسرتِ آزادی بود
خون از گلویت می چکید در جدال بین بُعد انسانی ات با حقانیت رسالت سختی که بر عهده داشتی..همچون گلوی گوسفند قربانی به زیر تیغ جهالت ..
اشک کشف دردآلودروایت دیگری بود ازانقلاب در مغز کوچک پر آشوبم که از شیار گونه ام می گذشت و در می آمیخت با خون گلویت ... خونابه ای می ساخت از جنس خونابه های دهه شصت ... تعزیه خونابه را تماشا می کردم از زیر چشم بند متعفن ..که گفتی :"دستهایت ... " و من با شتابی گیج و منگ خودم را سانسور کردم
من خوب می دانستم تو را سرِ باز گفتن کدامین مصیبت است
من اشتباه گرفته بودم... قربانی انقلاب تو بودی نه من ..تو که قدرت اندیشیدنت را ربوده بودند .. جرأتت را حتی... تو که محکوم بودی تا ابد به باور حقانیت رسالت ننگینی که بر عهده داشتی ..تو که محکوم بودی ابدی به باور بهشت ..و شرط بهشت آن بود که می کردی با درد و نفرین ..
می باختی همه آنچه که می توانستی داشته باشی و نداری ...دلم برای تو هم تنگ می شود گاهی...

جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷


مباد روزي ...
در رثاي ابراهيم لطف الهي
اين آدمي زاده عجب طرفه معجوني است.چه زود فراموش مي كند و چه زود به هر شرايطي خو مي كند.در اين ميان انسان ِ ايراني گويا فراموش كارتر است.از دل مشروطه خواهي اش،چكمه هاي رضاخاني بيرون مي آيد و از درون ِ استقلال و آزادي خواهي اش استبداد ي مذهبي. وعده و وعيدها را زود از ياد مي برد و فاصله ي ِ از ياد بردن اش گاهي يك طلوع و غروب ِ افتاب هم به طول نمي انجامد.وعده هاي ِ زندگاني ِ رايگان را رايگان به باد ِ نسيان مي سپارد و خصم ِ جان اش را به راحتي آرام ِ روان مي پندارد.چه بي زارم از اين ،مردم را نا آگاه گمان بردن كه خود نيز از همين مردمانم.از اين مردماني كه قرون بسيار با آن ها زيسته ام و رسم ِ نامردمي را با آن ها خون گريسته ام.با ما گفته بودند: / ان كلام مقدس را / با شما خواهيم اموخت، / ليكن به خاطر آن / عقوبتي جان فرساي را / تحمل مي بايدتان كرد ./ عقوبت جان كاه را چندان تاب آورديم / آري / كه كلام مقدس ِ مان / باري / از خاطر گريخت!(احمد شاملو)
امشب بغض ِ قرن ها نا مرادي و ستم را مويه مي كنم.مي گريم براي ِ ابراهيم لطف الهي.(مباد روزي كه حرمت ِ جان ِ ادمي را فراموش كنيم).ما در سده ها ناكامي و شكست به چه زشتي ها كه خو نكرديم.به خاك و خون ِمان كشيد اسكندر.از ياد برديم.تركان جان ِمان ستاندند و فراموش كرديم.اعراب فريب ِ مان دادند و سفره هامان به يغما بردند؛برج و بارو برايشان گشوديم.مغولان تاراجمان كردند،آنان را محمد خدابنده پذيرفتيم و خم بر ابرو نياورديم. .(مباد روزي كه حرمت ِ جان ِ ادمي را فراموش كنيم).در بندمان كردند،حيرت كرديم،گفتيم بيش از اين نمي توانند و ما جان سخت تر از آنيم.به بند و رسن عادت كرديم .(مباد روزي كه حرمت ِ جان ِ ادمي را فراموش كنيم) .گويا قرار است امروز به رايگان جان دادن ِ عزيزانمان نيز عادت كنيم و آن را به راحتي فراموش كنيم.به نفير ِ مرگ دل نسپاريم.به آن عادت نكنيم.آن را به خاطره ها نسپاريم.جان ِ آدمي است اين.جاني برتر از تمامي ِ باورهاي ِ ناكجا آبادی. از همين گوشت و پوست و استخوان سخن مي گويم.از نفس ِ ابراهيم لطف الهي. (مباد روزي كه حرمت ِ جان ِ ادمي را فراموش كنيم).به اين نَفَس بريدن ها خو نكنيم.هيچ آرماني برتر از همين دم و بازدم ها نيست كه نامش زندگي است.آرمان ِ ما زندگي است و امروز ابراهيم نفس كشيدن را فراموش كرده است .يعني از يادش برده اند.ديروز زهرا و پريروز عزت.تا فردا در سايه ي ِ نسيان ِ ما دار بر كه افتد. زندگي را از ياد نبريم.فراموش نكنيم تا "ابليس ِ پيروز مست، سور ِ عزاي ِ ما را بر سفره ننشيند".(مباد روزي كه حرمت جان ِ ادمي را فراموش كنيم).از همين گوشت و پوست و استخوان سخن مي گويم از ابراهيم لطف الهي.
نوشته شده توسط :بهزاد مهرانی
من نمیفهمم ...اگه یه چیزی بده ،خوب همه جا بده...خوب برای همه بده ... این دنیا بده اون دنیا هم بده ...نیست؟
می دونی دقیقا مثل این می مونه که به توبگن اینجا دزدی نکن کار خوبی نیست ،ولی اگه دزدی نکردی و بچه حرف گوش کنی بودی ما اون دنیا به پاداشش می گذاریم یه دلِ سیر دزدی کنی ...!!!
حالا چیزی که معلوم نیست این وسط تکلیفِ "دزدی" ایه...بالاخره"دزدی"در نقس خود کار شنیعی هست یا نه؟
یعنی به این معنا که تو حاصل دسترنج دیگران را به یغما میبری با "اخلاقیات"سازگار نیست پس ممنوعِ...یا اینکه نه بد نیست فقط تو اینجا اینکار و نکن ...خوب چرا نکنم اگه بد نیست؟...
همه اینها را گقتم که این ؟بزرگ را بگم که هیچ وقت جرات گفتنش و نداشتم وقتی بچه بودم ..
خدا رشوه بدی می ده به مردهای زن باره ..میگه اینجا "زن بارگی " گناهه ،زشته، اگه با فاحشه ها بخوابی دعات به آسمون نمی رسه ...نجسی و...ولی اگه بتونی افسار تو بکشی ما اون دنیا همه مدلشو داریم ..اصلا بهترش و داریم ..حوری شو داریم...

گفتم حوری اصلا یاد یه چیزه دیگه افتادم..جالب نیست تشابه لغت "حوری" با "whore" انگلیسی ("hora"سوئدی/"hure" آلمانی/"huora"فنلاندی و...) ؟
و جالبتر تشابه (تشابه که نه یکیه ...منتها رعایتِ حالِ مریضای اسلام) بین شغل حوری و whore؟
فرقش چیه خوب ؟...نه واقعا ...اگه نخوای فحش بدی .. اگه نخوای بترسی ... اگه نخوای فرار کنی از اونچه که ریشه کرده و......کی حال داره بکندش از ته ...ها؟
نه خوب واقعا یکی به من بگه بد نیست ..

ولی نه یه فرقی هست ... اونم اینه که خیلی از حوریهای این دنیا فقط واسه یه لقمه نون حوری می شن.

مذهب شوخیِ گزافی ست.

سه‌شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۷

صد و بیست و چهار هزار و یکمین پیغمبر هم رسید
پیشرفت خواهی و گذشته طلبی درهرجامعه ای بنا به دوره خاص تاریخی اش یک امر نسبی است که میزان آن باتغییر ادواری دولت در نوسان است.
اما در برخی فرهنگها مخالفت با دگرگونی در هر بنیادی(اقتصادی ،سیاسی ،فرهنگی و...)به تلخی استقبال می شود وگاه حتی پس از گذری پرزحمت از عقب ماندگی و رساندن جامعه به درجه ای از ارتقاء در کمال تعجب و ناباوری سیل خود جوش آن جامعه مسیر پرشفقت رفته را عقب گردی یکباره می زند، همچون فنری که ناگهان از ایستگاه خود رها میشود، گویی ارتجاع ریشه درنهاد تک تک این انسانها دارد که درنهایت به مثابه یک امر ملی فاجعه می آفریند
زمزمه های ناباورانه تمایل به ناسیونالیسم افراطی مدتیست که بخش عمده ای از توده مخالفان مردمی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد وناباورانه تر آنکه تمایل به مذهب زرتشت و القاب و الفاظ رایج در آن نمای این مبارزات را تزئین میکند واین در حالتیست که بسیاری از احکام و قوانین اسلامی که امروز عرصه را بر ما تنگ کرده از جمله حقوق پایمال زن، وام گرفته از مذهب رزتشت است و یکی از دلایلی که برخی ایرانیان آن زمان خود را به راحتی به نیزه اسلام وادادند به عز آمدن از موبدان زرتشتی بود که بر سر منبر آتشی بپا میکردند که ملایان اسلامی امروز .حال چه عاملی باعث تقدس و برتری زرتشت به اسلام شده در حیرتم
زرتشت دینی که می تواند به زمان ظهور خود به عنوان یک واقعه تاریخی با ارزش جلوه کند و در مباحث تاریخی پایدار بماند
تمایل به ساختن قهرمانها و بت های ملی و مذهبی که مظهر قدرت و حقانیت لایتناهی ست و شکوه و عظمتشان مردم را ناچار به زانو زدن و تقدیر آنها می کندو...
حسی مانند نشستن در ماشین زمان و یک حرکت واپس گرایانه به قعر تاریخ ...این همان حس آشناو خانمان سوز عشق به خمینی ست منتها با برونمایه ای متفاوت ...حسی که آن همه خون طلبید و هرگز سیراب نشد..و آن خود نیزبه گونه ای تکرار دردناک تاریخ صفویه بود.
باری در یکی از تشکیلات خارج از کشور آقایی که سابقه طولانی هم در عرصه مبارزات دارد شعر پر سوز و گدازی را در وصف پیامبری کوروش می خواند : پیغمبر ما " کوروش " است
پیشوای ما " داریوش "
امام ما " فردوسی "ست و ...

دردی نیش دار و تلخ از حمیّت بر خریتِ این جماعت با جان آدمی همان می کرد که نیزه قجریِ آقا محمد خان با چشمان مردم کرمان...
گویی خاک حاصلخیز خاورمیانه همچنان زیر کشت پیغمبر است و هر از چند وقتی دنیا را با محصول جدیدش غافلگیر می کند .
سخنم تردید در بزرگی کورش نیست، هرگز، بلکه حقیربرداشتِ ما از بزرگی کورش ضعف پابرجای ماست،توگویی هیچ حقوق انسانی خارج از چهارچوب پیغمبرو امام و پدرسالار و ...برای ما تعریف نشده و من در عجبم که کدام پیغمبری به داد حقوق مردم اروپاو آمریکا رسید و کدامین حس خود بزرگبینی ملتی را به قله سعادت رسانده .
ایران امروز به واسطه سی سال توحش دوران حکومت اسلامی یکی از زشت چهره ترین کشورهادر منظر دیدگاه جهانیانست و ما همچنان برای التیام زخمهایمان به ساختن بتهای جدید و حس پوشالیِ برتری طلبیِ ملی مان ادامه میدهیم.
چهره ناسیونالیسم همان اندازه کریه و ضد انسانیست که چهره مذهب.
وقتیکه تعریف حرمت و حقانیت وجودیِ انسان مفهوم بسیار دور و ناآشناییست برای ملتی که پا درراه مبارزه برای بدست آوردن این حقوق گذاشته این تلاش در نهایت به جایی ختم خواهد شد که مردم از کعبه رو به سوی پاسارگاد میکنند و نماز پنجگانه خود را بر مقبره کورش به جای می آورند و احتمالاپس از آن شاهد پدیدار شدن انجمن های اکس ـ کوروش در گوشه و کنار خواهیم بود تا برای مبارزه زره جدید تن کنند و...
در این بین آنچه که همچنان پایمال می شود جان آدمیست و ماهمچنان دوره می کنیم خود را ،تاریخ مان را و مصیبتهایمان.

شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۷


حیفم اومد شما از این جملات ماندگار فیض نبرید...

سردار رادان: “قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از برجستگی بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب می آید.”
آیتالله جوادی آملی: “دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند.”
امام جمعه شیراز: “گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند.”
احمدی نژاد: “ما یک کشور آزاد هستیم.”
سید حسین مرعشی: “احمدی نژاد نه فقط معجزه هزاره سوم، که معجزه هزاره چهارم هم هست.”
امام جمعه تبریز: “علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود.”
آیت الله امینی، امام جمعه قم: “سنگسار باید علنی باشد.”
احمدی نژاد: “ایران قدرت اول جهان است.”
آیت الله حسنی: “اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود.”
وزیر مسکن: “ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند.”
وزارت اطلاعات: “سنجابهای جاسوس در مرز دستگیر شدند.”
احمدی نژاد: نفت را سر سفره مردم می آوریم، … بعد از انتخابات: “نفت خوردنی نیست که سر سفره ها بیاوریم.”
الهام، سخنگوی (وقت) دولت: “نفت را سر سفره مردم نمی آوریم، بوی بد می دهد.”
مسئولین نیروی انتظامی در ملاقات با یک گروه از وزارت کشور آلمان آمادگی خود را برای تامین امنیت بازیهای جام جهانی (در آلمان) اعلام کردند.
احمدی نژاد: ” اینها …. به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.”
علی لاریجانی در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران: “با شکلات راضی نمی شویم.”
لاله افتخاری، نماینده مجلس شورای اسلامی: “در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم مداوا شود.”
شکراله عطارزاده، نماینده مجلس هفتم: “کوندالیزا رایس یک پیر دختر امریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است.”
سخنگوی دولت، پس از تصویب لایحه بودجه: “دولت مسئول گرانیهای سال آینده نخواهد بود.”
احمدی نژاد: “امریکا به ایران حمله نمی کند چون من مهندسم و مسائل را تحلیل می کنم.”
احمدی نژاد: “یکی از شخصیتهای شرق آسیا، از مسئولین درجه یک اومد به دیدن ما ..خلاصه حرفش این بود که اومده بود زنبیلش رو بذاره تو صف بگه ما مشتری شما هستیم.”
حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور، محقق و پژوهشگر مهدویت: “رواج بی بندو باری در یک جامعه باعث بروز زلزله می گردد.”


به کفر من هرگز شک نکن
که سالیانیست از میان آتش و خون
هراس دو چشم معصوم کودکی
کفر ابد را زاده است
***
به کفر من هرگز شک نکن
که آیه های عذابت دروغنامه تلخ استبداد است
و من که تار و پود خدایانت را پیموده ام
به تیغ میکشم به تلخ باوری
باور بی یقینِ بی دریغ را
از بلندای پر برکت اندیشه

***
به کفر من هرگز شک نکن
که اینک موج سهمگین گذر تاریخ در نبض من جاریست
و فرا میخواندم به سرودی دگرگونه
ووصله میکند ناگزیر خو کرده ذهنِ غم آلودم را
به تکه پاره های آنچه که از دست رفته
[میرود..
خواهد رفت..]
به کفر من هرگز شک نکن
و به دوزخ ات مرا مترسان
که من خود ورای آن را تجربه کرده ام
به سنگپاره های عظیم جهل
بر پیکرئ خواهرانم
به اریکه بی مقدار سقوط و ابتذال
که سکوت مرگبار نور را حادث شد
به دیوار زندانی که از وجود زندانی اش
به تفاخر سربرافراشته بود
من خود آنروزها دوزخ را آرزو کرده ام
پس به کفر من هرگز شک نکن
و به بهشت عاصیت مرا مفریب
که ازپستانهای نورس و درختان پرمیوه ات
خاطرآزرده ای دارم
و
ایمان بیاور به شکفتن معصومیت ؛به انسان ؛ به روشنی
که زیر آوار فروریخته تاریخ
هراسناک و امیدوار جوانه میزند
ایمان بیاور به سرود صلحی
که بر لبان چاک خورده و نیمه جان بشر جاریست...
آی بیرنگتر از آییــنه یــک لحظــه بـایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست
اگر این حادثه هر شبـه تصویـر تو نـیست
پس چرا رنگ تو و آیینـه اینقـدر یـکـیست
حتـم دارم کـه تویــی آن شبـح آیینـه پــوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش..