یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۷

"بدون شرح"
به گزارش ايسنا- پنجشنبه 6 دی ، مهدي مهدوي‌زاهد، رييس كميته دانشجويي دفتر فلسطين مجلس شوراي اسلامي در نشست هم‌انديشي روساي شاخه‌هاي دانشجويي احزاب و جمعيت‌هاي سياسي كه در محل دبيرخانه كنفرانس بين‌المللي حمايت از انتفاضه فلسطين برگزار شد درباره چرايي و علل ايجاد رخوت و سكون بر فضاي فكري جنبش دانشجويي نسبت به مساله فلسطين، گفت : « امروز نه تنها توده‌هاي دانشجويي ما نسبت به فجايعي كه در فلسطين اشغالي است بي‌تفاوت شده‌اند، بلكه برخي نخبگان دانشجويي نيز نسبت به پرداختن به مساله فلسطين بعضا واكنش‌هاي منفي نشان مي‌دهند و در اصل حمايت و همياري مردم فلسطين تشكيك مي‌كنند. »
حجت الاسلام و المسلمين محتشمي‌پوردبير كل كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين در این همایش گفت « هم اكنون شاهد يك بي‌تفاوتي در ميان دانشجويان و جوانان نسبت به مساله فلسطين هستيم. متاسفانه امروز دانشگاه‌هاي ما به جاي اينكه مركز حماس و حماسه باشند اينگونه نيستند و در برابر جنايات رژيم صهيونيستي عليه فلسطيني‌ها سكوت مي‌كنند.»

جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۷

مسیـحی شـده یلـدای ایـرانیـان مبــارک ...
(باشه تا سر فرصت جریانش رو بگم براتون )






جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۸۷

هر چه کردیم به لنگه کفش بد بو نپردازیم نشد...

به نظر شما ملتی کهخبرنگارش ،لنگه کفش (ِ احتمالا بو گندو از نوع عربش )پرتاب می کنه چه جور ملتی می تونه باشه ؟ می شه از مابقی اقشار جامعه اش دیگه توقعی هم داشت؟خبرنگارها که در حرفه خود یاد می گیرند تساحل را، روش گفتگو و روشن کردن حقایق تنها با قلم زدن و گفتن را، خبرنگاران که جزء آن دسته از مردمند که ... بگذارید دیگه ادامه ندهم شما خیلی بهتر از من می دانید ...
البته یادم هست که ما هم خودمون به نوعی به این درد گرفتاریم و اقلیتی در نماد جهانیِ ایران اجازه حضور دارند که با عث آبروریزیند ولی اکثریت که زورشان به اقلیت نمی رسد پس فقط تحمل می کنند، نشد خودکشی می کنند، خود سوزی می کنند ، ورم معده می گیرند یا بالاترین آمار افسردگی را به خود اختصاص می دهند و...
ولی نمیدانم چرا در مورد عربها شک دارم می دانید چرا؟ تا وقتی با آنها از نزدیک بر خورد نکرده بودم دلم برایشان می سوخت یه جور حس همدردی با آنها داشتم ولی ...
بگذارید اینجوری بگم ،اینجا تو سوئد پر از عراقی های پناهنده است به دلیل جنگ همه را پذیرفتند البته الان دیگه همه را دارند بیرون می کننداین مربوط به چند ماه پیشِ ، اما به هر حال من (از اون جایی که خیلی علاقمند به آشنا شدن با ملیتهای جور واجور هستم)با بسیاری از آنها همصحبت شده ام .
شاید باور نکنید اگر بگم تا بحال نتوانستم یکی، فقط یک عرب پیدا کنم که افکار و عقایدش با آنچه که ما از جنایتکاران مذهبی سراغ داریم تفاوت داشته باشد ..من نمی گویم همه مرتجع و وحشی و عقب افتاده اند من نمی گویم همه اگر قدرت در دستشان بود همان می کردند که خمینی و طالبان و صدام و... من نمی گویم تحجر وعشقِ جنون آمیز به اسلام بیدادگر سیاسی در تک تک سلولهایشان خانه کرده من نمی گویم که همزمان که دارند ادای مخالفان و روشنفکران را در می آورند و واپس گرایان را نقد سیاسی می کنند با زن و دختر خود چه رفتاری دارند من نمی گویم که به چشم خودم دیدم که ژورنالیستی از ضعیف بودن عقل زن ،روشنگرانه صحبت می کرد و به همین دلیل هم حاضر نشد که من به توصیه استادمان مطلب درسی را که بعد از هزار بار تکرار نفهمیده بود برایش توضیح دهم من نمی گویم که پزشک جراحشان از اینکه در اسلام تاکید شده که زن باید دنباله رو مرد باشد سخن می گفت (با اداهای دست و سر و گردن آمدن های مد روز با آن لحجه عربی انگلیسی اش که خودش برای خود یک زبان مستقلی ست اصلا)من نمی گویم که بیشتر زنهایشان از اجازه آمدن به مدرسه محرومند چون شوهرانشان جامعه غرب را فاسد میدانند!!!!!!!.. من نمی گویم که همه شان به دخترهایی که از حق و حقوق خودشان دفاع می کنند چپ چپ نگاه می کنند من نمی گویم که همه از زن و مرد شان به هردختری که لباسش پوشیده نباشد و یا احیانا مردها را در وهله اول هم چون انسان (نه صرفا مرد) ببیند و با آنها ارتباط دوستانه برقرار کند فاحشه می دانند ووقتی که مردها از جواب گرفتن از آن دختر ناامید شدند زن و دخترهایشان را از معاشرت با او منع می کنند ...
نه من هیچ کدام اینها را نمی گویم اصلا پیش داوری خیلی کار بد و ناپسندیست نقطه دروغگو دشمن خداست نقطه دروغگو سگه نقطه
ولی باور بفرمائید علیرغم همه تلاشهایم هنوز نتوانستم کسی را متفاوت پیدا کنم.در افغانی ها توانستم اما در عربها نه...
ولی همش همین نیست آخه ...به نظر شما آن ملتهایی که حمایتشان را از این عمل زشت نشان دادند آنها چه ؟آنها باید در ردیف چندم جدول عقب ماندگی و خشونت قرار بگیرند ؟ آنهایی که گفتند این کفش پرانی باید به نماد مبارزه تبدیل شود، آن هایی که گفتند بیاید ما بهترین دخترهایمان را به او پیشکش می کنیم ،آنهایی که برایش پول جمع کردند، آنهایی که گفتند تا یکسال از خرید کفش بی نیازش می کنیم، آنهایی که او را انقلابی سر فراز خواندند و در حمایتش تظاهرات به راه انداختند ، آنهایی که برایش شعر گفتند و... آری از سراسر کشورهای دچار جهل و سر سپردگی به خشونت چون عراق اردن و... این نداها برخاست ، این هم از قهرمان ملی جوامع اینچنینی (نمی گویم کدام چنینی خودتان می دانید)
من از سیاستهای بوش متنفرم اینرا بگویم که سوءتفاهم نشود خدای ناکرده اگر این اتفاق در مقابل آقای خامنه ای هم که منفور همه ماست می افتاد من همینهارا می گفتم که الان می گویم آنهایی که مرا می شناسند فکر کنم بدانند .
خلاصه که روزگار غریبی ست و ما علاوه بر غریبی در جهان بی آبرو هم هستیم ...

به مناسبت این نماد قهرمانی در پرتاب لنگه کفش و هوادارانش ، یادم به شعری از احمد شاملو افتاد :
آنجا که عشق ،"غزل " نیست که " حماسه " است
هر چیز را صورتِ حال باژگونه خواهد بود :
زندان، باغ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحت آدمی
که معیار ارزش های اوست
کشتار تقدس و زهد است و
مرگ زندگی است
و آنکه چوبه دار را بیالاید
با مرگی شایسته پاکان
به جاودانگان پیوسته است
رسوائی شهامت است
و سکوت و تحمل ،ناتوانی
از شهری سخن می گویم که در آن شهر خدائید
دیریست بامن سخن به درشتی گفتید
خود آیا به دو حرف تابتان هست؟

چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷


جایی خوش خواندم :
آزادی انسان به اندازه باور و معرفت اوست ...

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷

جَخ امروز از مادر نزاده ام ... نزدیکترین خاطره ام خاطره قرنهاست ...

چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷

بیاد می آورد...
اینروزها که خبر دستگیری های پی در پی و حکم های انفصال و تعلیق برای دانشجویان ،اساتید و معلمان، دنیای خبری ایران را آرام نمی گذارد، بیاد می آورد کلنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی را که کینه توزانه به دست شخص آیت اله خمینی زده شد و رسما اختیار بر گزیدن و کنار گزاردن فرهیختگان را به عهده مشتی چماقدار و جنایتکار مذهبی سپرد ،یادمان می آورد دوران تیرگی فرزانه کشی در اوایل انقلاب که به منظور حفظ و گسترش نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تزکیه محیط های علمی فرهنگی ،یک پاکسازی هیتلری انجام شد .قسمتی از سخنرانی آیت اله خمینی را می خواندم در خصوص لزوم بنیان گزاردن این نهاد و دستور به چگونگی عملکرد آن ،حیفم آمد شما از خواندن آن بی نصیب بمانید نه به آن معنا که کلام غنی پر محتوایی را از دست داده اید نه ..بدان معنی که پس از گذشت سالها با دانستن نظریات و دیدگاه های او دریابید که چرا او گفت " ایران و ایرانی خارج از محدوده اسلام برای من معنایی ندارد..."
صحیفه نور جلد سیزده:
«الان كه شما بخواهید دانشگاه را برای پذیرفتن معلم ، پذیرفتن شاگرد، مهیا كنید، یك عده زیادی چهره هایشان را از آنی كه هستند بر می گردانند به یك چهره های اسلامی ، و خودشان را در دانشگاه به عنوان معلم ، به عنوان - مثلا - شاگرد، جا می زنند. این را باید یك فكری برایش بكنید. همه مسلمانند و همه متقی ، همه با این نهضت اسلامی موافق، لكن سوابقشان را باید الان ملاحظه كرد؛ یعنی، بنابراین باشد كه یك گروههایی [باشند] برای رسیدگی به سوابق معلمها، به سوابق اینهایی كه می خواهند مثلا وارد بشوند، تا دوباره این مركز تجمع افرادی [نشود] كه آنجا بیایند و قضیه تحصیل نباشد و قضیه جهات سیاسی باشد و اینطور چیزها. ... از اولی كه بناست دانشگاه باز بشود و بناست معلم پذیرفته بشود، مهم این است این معلم [هایی ] كه الان می آیند و اظهار چه می كنند و شهادت می دهند و می گویند ما مسلمان و چه و چه هستیم ، به این اكتفا نشود؛ سوابق این دیده بشود كه این چطور آدمی بوده است ؛ چكاره بوده است ؛ در دانشگاه كه بوده چه می كرده ، چه درس می داده ؛ چه جور برخورد می كرده با جوانها و چه توطئه ها داشته یا نداشته . این مسائل خیلی باید بررسی بشود كه دانشگاه وقتی باز می شود، یك دانشگاهی باشد كه حالا صد در صد نشد، [طوری ] باشد كه اشخاصش اشخاص صحیح باشند و بعد هم كه باز می شود، یك بازرسی‌هایی لازم است به اینكه در همه جا حاضر باشند؛ برای اینكه معلمین با دانشجوها چه جور برخورد دارند و غیر برنامه درسی شان چه حرفها آنجا هست ؛ چه چیزها آنجا مطرح می كنند. اگر دیدند چیزهایی انحرافی است ، اطلاع بدهند. و یك سازمانی باشد برای اینكه اگر هر یك از معلمین یك همچو كاری بخواهند بكنند،[بررسی ] بشود. اگر - مثلا - گروهها بخواهند در دانشگاه باز این بساط را درست كنند، حاضر باشند یك اشخاصی برای اینكه مانع از این امور بشوند.»
روزنامه اطلاعات 6 فروردین 1359:
«باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران به وجود آیند. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرب‌اند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
(در ضمن شما دستورزبان فارسیِ شاعر و داشته باشید...!!!)

لیبرالیسم ایرانی از فروغی تا مصدق

لیبرالیسم در تاریخ معاصر ایران از چه زمانی آغازشد و مهمترین سیاستمداران لیبرال ایران چه كسانی بودند. آیا محمد علی فروغی و مصدق را در این راستا می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. در این رابطه با مهرزاد بروجردی استاد دانشگاه سیراكیوز ایالات متحده گفت‌وگو كردیم. او كه كتابی در رابطه با روشنفكران عصر پهلوی نوشته است و اكنون نیز مشغول مطالعه روی اندیشه‌های دوره پهلوی در این زمینه معتقد است كه لیبرالیسم در تاریخ معاصر همواره با مشكلاتی روبه‌رو شده است از این‌رو مفهوم اصلی آن هرگز مورد بحث و بررسی قرار نگرفت.
بعضی از تاریخ نویسان جدید معتقدند كه دو دهه اول پهلوی را باید دوره حكومت لیبرال‌ها در ایران تلقی كرد. فروغی هم اشاره خوبی برای این مساله است. از نظر آنها این دوره را حتی می‌توان تا زمان ملی شدن نفت ادامه داد یعنی یك دوره حدود 25 ساله از حدود 1307 تا 1332 نظر شما چیست؟

در دوره پهلوی افرادی همچون فروغی، علی اكبرخان داور، تیمورتاش، تقی‌زاده، علی اصغر حكمت و... به این نتیجه رسیده بودند كه قبل از اینكه مساله آزادی و نهاد لیبرالیسم در ایران پا بگیرد لازم است دوران هرج و مرجی كه بعد از شكست انقلاب مشروطه ایجاد شده ابتدا باید سر و سامانی بگیرد. آنها كشور را پس از جنگ جهانی اول بسیار نابسامان می‌دیدند از این‌رو برای جلوگیری از هم پاشیدن شیرازه ابتدا به دنبال اقتدار متمركز برای جلوگیری از این فروپاشی و مقابله با خوانین و. . . بودند تا رفته رفته خواسته‌های لیبرالی را به حكومت بقبولانند.اگر ما با انصاف تاریخی به قضیه نگاه كنیم، خواهیم دید كه این افراد در آن دوره لزوما حرف گزافی نمی‌گفتند. مقتضیات آن زمان چنین طلب می‌كرد. فكر می‌كنم نسل آن دوره به شكل دیگری به قضیه نگاه می‌كردند، مبنی‌بر اینكه اول كشوری وجود داشته باشد و سپس در این رابطه كه چگونه می‌توان دولت را محدود كرد تفكر كنیم. از سوی دیگر بسیاری از این افراد چنین می‌پنداشتند كه دولت موتور تغییرات در كشور است. یادمان نرود كه تفكر لیبرالیسم تفكری بود كه افراد از طرق مختلف آن را تعبیر كردند. مثلا “كینز”برخلاف لیبرال‌های قبلی معتقد نبود كه دولت باید دست خود را از اقتصاد كوتاه كند بلكه معتقد بود با دخالت دولت باید نظم اجتماعی جدیدی شكل بگیرد. به گمان من افرادی همچون فروغی، داور، تیمورتاش و... نیز به این شكل به دولت نگاه می‌كردند.

در ایران عموما افرادی كه بحث لیبرالیسم را دنبال می‌كنند عموما به فروغی و مصدق ارجاع می‌دهند. آیا این دو سیاستمدار از این جنبه قابل بررسی هستند؟

اگر از من بپرسند مهمترین سیاستمدار لیبرال ایران در قرن بیستم چه كسی بود یقینا خواهم گفت؛محمد علی فروغی. چرا كه فكر می‌كنم او از این زوایه یك سر و گردن از بقیه بالا‌تر بوده است. اما ایشان در دوره‌ای ویژه ظهور می‌كند و قصد دارد اندیشه‌های خود را جلو ببرد كه شرایط داخلی و بین‌المللی ایران اصلا مهیا نیست و درثانی این شرایط اصلا با نوع تفكر لیبرالی هیچ تناسخی ندارد. آنچه كه از خلال نوشته‌ها و عملكرد او می‌توان دید این است كه این اندیشه تا حد زیادی برای او جا افتاده بود.البته او تنها فرد در میان سیاستمداران نبود كه با اندیشه‌های لیبرالی آشنایی داشت. افرا دیگری همچون عیسی صدیق، غلامحسین صدیقی، قاسم غنی، تقی زاده و. . نیز از جمله اشخاصی بودند كه دركی از لیبرالیسم داشتند. از آن‌سو هم افرادی را داریم كه مورد احترام جامعه روشنفكری ایران بودند اما نه دركی از لیبرالیسم داشتند و نه لیبرال بودند و خیلی هم در حمله كردن به لیبرالیسم به بیراهه رفتند كه از این جمله می‌توان به خسرو روزبه، آل احمد، صمد بهرنگی و. . . اشاره كرد.یعنی جنبش چپ ایران؟بله. در این مورد جای نقد بسیاری به جنبش چپ ایران وجود دارد. یعنی به خاطر غلبه تفكر انقلابی، لیبرالیسم را آنچنان خرد پنداشته و مورد حمله قرار دادند كه امروز وقتی به گذشته نگاه می‌كنیم می‌بینیم چقدر منطقی‌تر بود كه با نیروهایی كه نماد سنتی آن داستان بودند مناسبات دیگری را در پیش می‌گرفتند. فكر می‌كنم اگر به روزهای اول انقلاب نگاه كنیم خواهیم دید كه كاری كه همین نیروها با بازرگان و. . . كردند به هیچ وجه مبارزه درستی نبود.

به نظر شما دولت مصدق چقدر به تفكر لیبرالی نزدیك بود؟دولت او سوسیال دموكراسی بود و یا لیبرال دموكراسی؟

بحث‌ها در مورد مصدق هم به خاطر همان حصار قداستی كه در مورد برخی افراد در جامعه ما كشیده شده است چندان در نگرفته است و این مساله بر پیچیدگی بحث‌ها نیز افزوده است. البته برای مصدق باید احترام ویژه‌ای قائل شد. اما من نمی‌توانم تفكر مصدق را به عنوان تفكر لیبرال در نظر بگیرم. او كسی بود كه یك تنه به جنگ حكومت رفت. بسیاری از نازك‌كاری‌های سیاسی را گذشته از سابقه قدیمی‌خود نادیده گرفته و این سابقه هم چندان با لیبرالیسم منطبق نبود.اما در مورد سوسیال دموكرات بودن وی می‌توان گفت با توجه به جو غالب آن زمان با حقیقت همخوانی بیشتری دارد. باید كمی‌انصاف تاریخی داشته باشیم و افراد را در ظرف تاریخی خودشان بگذاریم. افرادی هم كه با ایشان بودند نیز تفكرات مختلف و متفاوتی داشتند. در كابینه وی افرادی بودند كه تفكر لیبرال داشتند و افرادی نیز تفكرات غیر لیبرالی داشتند.

تعریف تاریخی ما از لیبرالیسم یقینا واجد شرایطی خاص است. به نظر شما این تعریف چه ویژگی‌هایی دارد و اساسا چه تعریفی است؟

ما ابتدا باید این مساله را در نظر داشته باشیم كه از سنت لیبرالیسم حدود 400 سال می‌گذرد. از این رو ابتدا باید به این نكته بپردازیم كه سنت و اصول تفكر لیبرالیستی چیست. براین پایه و به باور من از اصول اولیه و كلیدی لیبرالیسم می‌توان به مساله آزادی اندیشه اشاره كرد. یعنی به گفته آیزیابرلین همیشه باید به یاد داشته باشیم كه افرادی همچون مسیح، سقراط و دیگران به دست افرادی كه ایدئولوژی خود را مصون از خطا می‌دانستند به قتل رسیده اند.از این‌رو می‌توان گفت ارزش‌های لیبرالیستی بر اساس اصولی بنا شده است كه از جمله آن می‌توان به مساله تاكید بر آزادی، برابری میان خواست‌های انسان‌ها، بها دادن به منافع شخصی افراد، همزیستی، تساهل و تسامح كه باید بین افراد با وجود علایق و سلیقه‌های متفاوت وجود داشته باشد و در حالت مدرن می‌توان به پلورالیسم فرهنگی، نسبی‌گرایی، حقوق زنان كه ارتباط تنگاتنگی با لیبرالیم دارد و همچنین حق تعیین سرنوشت و. . . اشاره كرد. به عبارت دیگر می‌توان گفت؛در نگاه كلاسیك، لیبرالیسم با این فرض شروع می‌شود كه دولت یك نهاد تهدید‌كننده است بنابراین باید به دور آن تا حد مقدور دیوار كشید.بر این اساس هر چند كه دولت لازم است اما یك امر طبیعی نیست و چون دولت را در جدال با جامعه مدنی می‌بینند بحث بر سر این است كه چگونه حوزه‌های اقتدار دولت را تا آنجایی كه وجود دارد پایین بیاوریم تا آزادی و خواسته‌های خوب كه مدنظر است رشدونمو داشته باشد. بنابراین اگر با این تعریف از لیبرالیسم بحث را آغاز كنیم، در جامعه ایران در میان روشنفكران و سیاستمداران خود با مشكلات اساسی روبرو خواهیم شد.این فقط مشكل ما بود؟به نظر من نه‌تنها در ایران بلكه حتی در بسیاری از كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نیز با تئوری‌های سیستماتیكی درباره دولت كه بتواند با لیبرالیسم برابری كرده و همتراز افكار اندیشمندانی همچون لاك، هابز، روسو، جان استوارت میل، منتسكیو و یا امروزه جان رالز و غیره باشد را نداریم. اگر بخواهیم تلاش زیادی داشته باشیم و سرانجام كسی را پیدا كنیم باید به فارابی اشاره كرد. البته او هم در زمینه این اندیشه‌ها حرف زیادی برای گفتن ندارد چرا كه در همان زمان در غرب اندیشه افرادی همچون سنت آگوستین وجود داشت.اما بعد غرب چه در قاموس انقلاب انگلستان و چه در قاموس انقلاب آمریكا و انقلاب فرانسه از این مرحله بسیار جلوتر رفته است. به عبارتی من گمان می‌كنم كه باریك‌بینی‌ها و نگاه سیستماتیكی را كه در اندیشه غرب در مورد رابطه دولت با مردم و در مورد حوزه خصوصی و عمومی‌و. . . وجود داشت، متاسفانه در جامعه ایران شاهد نبودیم. همین مساله هم سبب شده است كه لیبرالیسم در جامعه ایران به عنوان یك انگ یا برچسب سیاسی بیشتر مورد سوء‌استفاده قرار گیرد نه به عنوان یك مكتب فكری و سیاسی قدرتمند. از این رو در دادوستد‌ها و جنگ‌های روزمره سیاسی هر كسی این برچسب را بیرون كشیده بدون اینكه از سابقه و تعریف اصلی آن خبری داشته باشد آن را به مخالفین خود اهدا می‌كند.

توجه به این مفهوم از چه زمان بود و در تاریخ معاصر ما چه سابقه‌ای دارد؟

وقتی ما به تاریخ رجوع كنیم می‌بینیم كه لیبرالیسم برای ما كلمه مانوسی نبود. اگر كتاب «مكتوبات» آخوندزاده را مطالعه كنیم، متوجه می‌شویم كه در تبادل نامه‌ای كه بین “كمال‌الدوله” شاهزاده هندی با شاهزاده ایرانی”جلال‌الدوله” صورت می‌گیرد، این شاهزاده هندی است كه قصد دارد معنی كلمه لیبرال و كلماتی مانند آن را برای این شاهزاده ایرانی معنا كند. این مساله دركی از آن دوره به دست می‌دهد و نشان می‌دهد كه روشنفكران عصر مشروطه چگونه به این داستان می‌نگریستند. اما شروع این مساله حقیقتا معلوم نیست.بنابراین استفاده از كلمه لیبرال در چهارچوب مباحث فكری در ایران باید در گیومه قرار گیرد. چرا كه شكلی تئوریك نداشته است. از این رو اگر خط‌كشی را كه برای تعیین لیبرال‌ها از غیرلیبرال‌ها به‌كار می‌بریم در این راستا كه سیاستمداران و روشنفكران ما تا چه حد سعی كردند لیبرال شده یا به آن نزدیك شوند، بكار گیریم شاید بهتر باشد. چرا كه در این راستا به چند نفر می‌توان اشاره كرد. از این مسیر می‌توان به امیركبیر، امین الدوله یا فعالان در انجمن‌های سری دوران مشروطه وحاج میرزاحسن رشدیه كه به تحصیلات و رشد آموزشی توجه داشت اشاره كرد یا باید این اواخر باید در دوره مصدق، قوام و فروغی دنبال لیبرال‌ها باشیم.

نقد شما به لیبرال‌های ایرانی چیست؟آنها چه بحثی داشتند كه با لیبرالیسم همخوانی نداشت؟

به زبان دیگر ضعف تاریخی لیبرالیسم در ایران چیست؟نقد من به لیبرالیسم در ایران به این مساله بر می‌گردد كه خارج از نیت خوب یا بد افراد و اگر از ارزشگذاری احساسی بخواهیم خارج شویم باید گفت؛به خاطر نوع برخورد ما با دنیا یا تمدن غرب و اینكه خود را به نوعی در حالتی از عقب افتادگی با آنها حس كردیم بنابراین تمام هدف ما و نیت سرآمدان جامعه ما این بود كه ما چگونه می‌توانیم به كاروان تمدن برسیم؟ به همین علت وقتی اصول لیبرالیسم جامه عربی، تركی یا اسلامی‌را بر تن خود می‌كند خیلی زود به یك گفتمان تكنوكراتیك و مدرنیزه كردن و توسعه تقلیل پیدا می‌كند.از این رو چه در زمان پهلوی اول و چه دوران بعد، از یك سو چنین گفتمانی غالب می‌شود و از دیگر سو به دلیل اختلافات طبقاتی كه در جامعه ما وجود داشته است متاسفانه در ایران تاكید اصلی و یا هدف اصلی روی تقسیم ثروت یا به زبان امروزی تقسیم پول نفت است. بنابراین در ایران از آنجا كه تاكید اصلی روی مساله عدالت بود به دلیل بی عدالتی‌های حكومتی، این خواسته خود را در مبحث تقسیم ثروت یا تقسیم پول نفت بازتولید می‌كند. این مورد را می‌توان از دوره مصدق تا به امروز تعمیم داد. این تفكر با لیبرالیسم همخوانی ندارد.در بحث تئوری سیاسی هم گفته می‌شود افرادی كه تاكید اصلی را روی عدالت متمركز می‌كنند در واقع عدالت را بر آزادی رجحان می‌دهند. در حالی‌كه آزادی گفتمان اصلی لیبرالیسم است. از لحاظ تاریخی این هم یكی از ضعف‌های سنت تاریخی در كشور ما بود. مساله بعدی نوع تفكر انقلابی بود. این تفكر هم لیبرالیسم و افراد لیبرال را تكفیر كرده است. این تفكر دولت را بر اساس اندیشه مداخله‌گری بنا كرد. یعنی دولت حداكثری می‌خواهد نه دولت حداقلی. از این رو آنها هم چه تحت لوای عدالت و تقسیم ثروت و چه در جهت از بین بردن تضاد طبقاتی و. . سبب شدند كه تعریفی كه از دولت داریم تعریفی حداقلی از دولت نباشد و همواره دنبال دولتی قوی باشیم.من فكر می‌كنم این تفكر هم سبب شده است كه سنت لیبرالی در جامعه ما با مشكل روبرو شود. در سالهای اخیر هم ما گمان كردیم قانونگرایی دینی برابر با لیبرالیسم است در حالی كه اصلا به این شكل نبود. البته اینها می‌توانستند در استقرار حكومت قانون و محدودیت دخالت‌ها و. . . با یكدیگر مشترك باشند اما در بسیاری هم نبودند.(مصاحبه فرشاد قربانپور)

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

آیا اعمال مجازات های سنگین و غیر انسانی اعدام ،سنگسار،شلاق و... توانسته است از میزان جرم و جنایت در کشور بکاهد؟
قوانین جزای اسلامی که در ابتدای انقلاب با هدف بوجود آوردن یکپارچگی دینی و پاکسازی جامعه بنیان گذاشته شد آیا توانسته راهی به سوی آرامش و امنیت در جامعه باز کند ؟و اصولا جایگزینی تیم های روانشناسی و مددکاران اجتماعی برای رسیدگی به جرائم کودکان (همانگونه که در اروپا و بسیاری کشورهای پیشرو در رعایت حقوق بشر اجرا می شود) با انداختن طناب دار بر گردن آنها تا کنون چه نتیجه ای در بر داشته ..در زیر گزارشی را از خبرنگاران مدرسه فمنیستی می خوانید که مروری می کند بر کارنامه دستگاه قضایی فاشیست مذهبی در ایران:
در ۳ سال اخیر ۳۲ کودک در جهان اعدام شده اند که ۲۶ نفر آنها در ایران بوده اند.همچنین در سال جاری میلادی ۶ نوجوان در ایران اعدام شده اند و ۱۳۰ مجرم صغیر در زندانهای ایران در انتظار چوبه دار بسر میبرند.این در حالى است که ایران در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک را پذیرفته و در سال ۱۳۵۴ به میثاق جهانى حقوق مدنى و سیاسى پیوسته است.ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک، که مجازات غیر قابل برگشت اعدام را منع مى کند، به تصویب مجلس شوراى اسلامى ایران رسیده و شوراى نگهبان نیز هیچ گونه ایراد شرعى بر این ماده قانونى وارد نیاورده است از این رو نگاهی داریم به وضعیت اعدام کودکان در ایران در ۲ ماه اخیر و واکنش سازمانهای حقوق بشری در این مورد:
در ایران کسی زیر ۱۸ سال اعدام نمیشود!!
محمود احمدی‌نژاد در مصاحبه با خانم “امی گودمن” که معروف‌ترین چهره‌ی ضد جنگ در آمریکا به شمار می‌رود، به عنوان مجری برنامه “دمکراسی اکنون” از شبکه‌ی پاسیفیکا :در ایران کسی زیر ۱۸ سال اعدام نمی‌شود. همه کشورها دارای قوانین جزایی هستند و قوانین جزایی ما بسیار مترقی و کامل است. برخی طوری تفسیر می‌کنند که گویی در ایران هر روز نوجوانان اعدام می‌شوند که البته چنین نیست.
غلامرضا ح نوجوان افغانی در اصفهان اعدام شد
جوانی افغانی به نام غلامرضا ح که مرتکب قتل ناموسی شده بود، در زندان مرکزی ‏اصفهان حلق آویز شد. نظر به تقاضای اولیای دم مقتول قضات شعبه ۱۷ کیفری استان این فرد را گناهکار تشخیص داده و ‏به موجب مواد مربوطه در قانون مجازات اسلامی و بدون در نظر گرفتن کنوانسیون حقوق کودک وی را به قصاص نفس ‏محکوم نمودند و این حکم پس از تأئید ناعادلانه شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور و استیذان رئیس قوه قضائیه صبح روز ‏پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۸۷ در محوطه زندان مرکزی اصفهان به اجرا در آمد.‏
محمدرضا حدادی یک روز پس از روز جهانی کودک اعدام میشود
محمدرضا حدادی که در سن ۱۵ سالگی به علت فقر مالی و بی تجربگی و اغفال قتلی دیگری را به عهده گرفته به اتهام قتل دستگیر و در تاریخ ۱۸ مهر درست یک روز پس از روز جهانی کودک به دار آویخته میشود. در حال حاضر محمدرضا در زندان عادل آباد شیراز بسر می‌برد و پرونده اتهامی وی با قطعیت احکام، به اجرای احکام دادگستری کازرون ارسال و دادیار رسیدگی کننده به پرونده، بدون اینکه زمان اجرای حکم را به وکیلش ابلاغ نماید با تعجیل روز ۱۸ مهر ماه را برای اجرای حکم قصاص نفس تعیین نموده است. محکومیت و تعیین زمان برای اجرای حکم محمد رضا حدادی در حالی است که صرفنظر از ایرادات بسیاری که در پرونده وجود دارد در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک وارد صحن علنی مجلس شورای اسلامی گردید و نمایندگان مجلس با اکثریت آراء مواد آنرا به تصویب رساندند پس از آنکه کنوانسیون به شورای محترم نگهبان ارجاع گردید، اعضای شورای با حق شرط، کنوانسیون حقوق کودک را تأیید نمودند.
اعدام کودکان زیر ۱۸سال با حبس ابد جایگزین خواهد شد
خبر توقف حکم اعدام کودکان زیر ۱۸ سال: حسین ذبحی، معاون قضایی دادستان کل کشور در ایران اعلام کرد که متهمان زیر ۱۸ سال “با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند” اعدام نخواهند شد و “حداکثر مجازات آنها حبس ابد” خواهد بود. به گفته‌ی ذبحی، این مجرمان ” به استناد به قوانین موضوعه‌ی ایران” به سایر مجازات مقرر در قانون محکوم می‌شوند.
قوه قضائیه :محکومان قصاص زیر ۱۸ سال همچنان اعدام میشوند
معاون قضایی دادستان کشور که روز چهارشنبه در گفت و گویی با ایرنا اعلام کرده بود متهمانی که سن آنها کمتر از ۱۸ ‏سال است، با هر درجه از جرمی که مرتکب شوند، به استناد قوانین موضوعه ایران، اعدام نخواهند شد، در خبری که روز ‏شنبه ۲۷ مهرماه منتشر شد، محکومان به قصاص را از این قاعده مستثنا کرد. وی گفت که قصاص، حق خصوصی افراد ‏است و قوه قضائیه نمی تواند در آن دخالت کند. وی روز شنبه در گفت و گو با واحد مرکزی خبر، در توضیحی تکمیلی بر سخنان قبلی خود گفت: “اصل قصاص حد ‏حکومت نیست، بلکه حد خصوصی است که مقررات شرعی و قانونی، این حق را به اولیای دم داده است.”‏‎ ‎‏ وی افزود: ‏‏”سیاست قوه قضاییه این است که اجرای احکام قصاص نفس را به تأخیر بیندازد و از طریق ابزارهایی مانند شورای حل ‏اختلاف و کمیته صلح و سازش بتواند رضایت اولیای دم را جلب کند.” به گفته معاون سعید مرتضوی، در بخشنامه ای، ‏از مراجع قضایی سراسر کشور خواسته شده است تا مقررات مربوط به آیین نامه کمیسیون عفو، بخشودگی و تبدیل مجازات ‏دو بار شامل حال مجرمان کمتر از ۱۸ سال سن شود.
موفق نبودیم!
رئیس قوه‌ی قضائیه‌ی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که اعمال مجازات اعدام نتوانسته است از میزان جرم و جنایت در ایران بکاهد. او ورود سالانه ۱۵میلیون پرونده‌ به دستگاه قضایی را نشانه‌ی بیماری و ناامنی حقوقی در جامعه می‌داند.
(۲۳ آبان) حجت‌الاسلام عباسعلی علیزاده: معاون اداری و مالی قوه‌ی قضاییه ایران هم صدور حکم اعدام برای نوجوانان را زیر سئوال برد. او که به گزارش ایسنا در مراسمی در دادگستری استان همدان سخنرانی می‌کرد، درباره‌ی حکم اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال گفت:«این افراد نمی‌توانند مرتکب قتلی شوند که مجازاتش اعدام باشد.» علیزاده که با اشاره به “نداشتن قصد در این افراد و احراز نشدن شرایط لازم برای ارتکاب قتل” خواهان در نظر گرفتن مجازات‌های دیگر برای این افراد شده است.
«محمد مصطفایی» وکیل دادگستری و دبیر کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری، یکی از سرشناس‌ترین چهره های فعال حقوق کودکان در ایران در مصاحبه با رادیو فردا
در سایر کشورها، اطفال زیر ۱۸ سال اعدام نمی‌شوند، برای این که به نتیجه رسیده‌اند که آنها در زمان ارتکاب جرم رشد عقلانی کافی را نداشته‌اند به همین دلیل است که در کشور ما کودکان زیر ۱۸ سال حق معامله را ندارند و تا همین چند سال پیش نیز دارای حق رأی نبودند در این شرایط چطور می‌توانیم برای آنها کیفری به شدت و حدت در نظر بگیریم و بخواهیم جان آنها را بگیریم ؟
بیانیه های سازمان حقوق بشر در مورد اعدام کودکان در ایران:
- اتحادیه اروپا بر مبنای بخشنامه ممنوعیت اعدام کودکان حکم اعدام غلامرضای ۱۹ ساله را محکوم کرد اتحادیه اروپا در واکنش به اعدام غلامرضا ح بیانیه ای صادرکرد در این بیانیه آمده است:
اتحادیه اروپا از این متأسف است که ایران کشوری است که بالاترین تعداد اعدام کسانی را دارد که در زمان وقوع جرم صغیر بوده اند. به تصریح پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک که اعدام افراد صغیر و افرادی را که هنگام وقوع جرم صغیر بودند ممنوع میکند، اینگونه مجازاتها نقض شدید الزامات و تعهدات بین المللی ایران است و اتحادیه اروپا قویاً از ایران میخواهد که قوانین و روشهای خود را با متونی که آزادانه پذیرفته و تصویب کرده انطباق دهد. اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی ایران میخواهد که هر چه سریعتر رویه مناسبی را در باره بزهکاران صغیر مانند دادگاههای ویژه اطفال و کیفرهایی با هدف آموزشی به منظور فراهم آوردن امکان بازگشت مجدد بزهکاران صغیر به اجتماع اتخاذ کند.
- نگرانی جوامع حقوق بشر
وزارت امور خارجه‌ی فرانسه روز چهارشنبه (۸ اکتبر - ۱۷مهر) با احضار سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاریس، “نگرانی جمعی” کشورهای عضو اتحادیه اروپا از وخامت وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران را به اطلاع وی رساند. وزارت خارجه‌ی فرانسه از جمله به تبعیض علیه اقلیت‌های دینی و قومی، تعقیب قضایی فعالان حقوق زن و به کارگیری مجازات اعدام در مورد کسانی که به هنگام ارتکاب جرم کودک بوده‌اند، اشاره کرده است. بنابرگزارش سازمان‌های مدافع حقوق بشر، ایران از نظر تعداد اعدام‌ها، پس از چین در مکان دوم در جهان قرار دارد. همزمان، جمهوری اسلامی ایران یکی از سه کشوری است که نوجوانان بزهکار را اعدام می‌کند. سازمان‌های مدافع حقوق بشر می‌گویند، در سه سال اخیر ۳۲ کودک در جهان اعدام شده که ۲۶ نفر آنها فقط در ایران بوده‌اند. این‌ها نوجوانانی بودند که به هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال بوده‌اند. تنها در سال جاری میلادی، شش نوجوان مجرم در ایران اعدام شده‌اند.
- سازمان عفو بین الملل
سازمان عفو بین‌الملل، جمعه (دهم اکتبر) هم‌زمان با روز مبارزه با حکم اعدام اعلام کرد که تعداد اعدام‌های سالیانه در قاره آسیا بیش از هر نقطه دیگر در جهان است که در این میان کشور چین پیشتاز است. این سازمان از کشورهای آسیایی خواست تا مجازات اعدام را لغو کنند. بر اساس بیانیه اخیر، تاکنون ۱۳۷کشور جهان مجازات اعدام را لغو کرده‌اند. پنج کشور ایران، عربستان، پاکستان، یمن و سودان کشورهایی هستند که برای افراد زیر ۱۸ سال که مرتکب قتل شده‌اند، حکم اعدام صادر می‌کند. در همین حال ماه گذشته، یک فراخوان بین‌المللی برای توقف اعدام نوجوانان از این پنج کشور خواست که «فورا قانون منع اعدام نوجوانان را بدون هیچ استثنایی به تصویب برسانند».
- اتحادیه‌ی اروپا، با انتقاد از اعدام یک نوجوان ۱۹ ساله در اصفهان، این اقدام را نقش بر آب‌شدن امیدهای تازه‌ در زمینه‌ی ممنوعیت اعدام نوجوانان در ایران دانست.اعمال این گونه مجازات ناقض تعهدات بین‌المللی ایران توصیف شده است .
روز پنجشنبه (۱۳ نوامبر)، اتحادیه‌ی اروپا، با انتقاد از اعدام یک نوجوان ۱۹ ساله در ایران، این اقدام را نقش بر آب‌شدن امیدهای تازه‌ در ارتباط با ممنوعیت اعدام نوجوانان در ایران دانست. فرانسه که ریاست دوره‌ای اتحادیه‌ی اروپا را بر عهده‌ دارد، در نشست روز پنجشنبه‌ی این اتحادیه در بروکسل، اعلام کرد: «گویا دامنه‌ی بخشنامه‌ی صادر شده در ایران، برای ممنوعیت حکم اعدام نوجوانان، به اندازه‌ی کافی وسیع نیست.» ریاست اتحادیه‌ی اروپا صدور و اجرای حکم اعدام درمورد نوجوانان در ایران را خلاف آن دسته از حقوق و میثاق‌نامه‌های بین‌المللی دانسته که ایران نیز آنها را امضا کرده و ملزم به رعایتشان است.

دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷

این سه زن . . .
نزدیک است" ادبیات کلامی "به دور گردن "مفهوم" بپیچد و دیگر ... خلاص...

به تازگی آقای معلم ادبیاتی برای من email زده اند که :بهتر است ادبیات کلامی را درنوشته هایت رعایت کنی ،تاثیر کلام محجوب همانا که بیش از کلام بی حجب است، آدم اگر حتی مسلمان نیست ولی آدم که هست برای نوشتن و در میان آدمیزاد ها زندگی کردن رسم آدمیزاد را که باید بداند و ... خلاصه (به قول آقای خمینی ) نمی دانم چه و چه و اینطور چیزها...

در جواب این معلم اخلاق و تربیت باید چند نکته را یاد آوری کنم :
1. تا آنجا که من می دانم و علوم تجربی به ما آموخته اند " آدم " نمی توانسته بزاید، پس اگر ما "کسی زاده" هستیم آن "حوا زاده "است نه آدمیزاد
2. رسم و رسوم ما حوازاده ها هم آن نیست که کلمه را از معنا تهی کنیم که مثلا می خواهیم ادبیات کلامی اش را بجا آوریم، ما معنا را قربانی ادبیات نمی کنیم .
3.اینجا.در این وبلاگ. من نویسنده آن. وقتی می نویسم فاحشه منظورم دقیقا همان فاحشه است ...زن بد کیفیت دیگریست ،زن بد می تواند مثلا زنی باشد که دزدی کرده زن بد می تواند قاتل باشد شاید ...زن بد می تواند زن چاق چادری و حسود همسایه باشد که به چسب مانتو بر اندام تُرد دختری چشم مسلمانی می دراند...زن بد شاید همان زهرا خانم عقده زده داستان مهرانگیز کار باشد ...بدی زن می تواند خلاصه شود در حسودی سبکسرانه ولی ویران کننده مادر شوهر _آره به همین سادگی _ و برعکس یک فاحشه می تواند اصلا زن بدی نباشد...
4.در خصوص واژه دیگری که پیشنهاد کرده بودید.."زن خراب".
از آنجا که من غل و زنجیر به پیشینه تاریخی کلمات نیستم خوشبختانه نتوانستم هیچ رابطه منطقی بین یک فاحشه با واژه "زن خراب" پیدا کنم ..تا آنجا که من می دانم خراب بیشتر برای در و پنجره و ماشین و اصولا هر چیزی که از کار افتاده و غیر قابل استفاده باشد بکار میرود، حال آنکه یک زن فاحشه اصولا از کار افتاده نیست.

همانطور که ملاحظه می فرمایید این سه زن کاملا تفکیک پذیرند و شما نمی توانید با کفگیر "ادبیات کلامی " همچنان آشی بسازید باب طبع تفسیرهای آبکی .

در ضمن من آدرس ایمیلم را ازروی صفحه برداشتم چون لزومی به دادن و گرفتن پیام های خصوصی نمی بینم قسمت نظرات را بی هیچ سانسوری گذاشته ام دقیقا به همین خاطر ..آنجا بنویسید جواب را هم به روشنی و علنا دریافت کنید.


ارادتمند همه حوازاده ها...
ملودی