چال می شوند ... در بیتوته میان دوزخِ آغوش و پلشتی ِجزا...
یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۷
چال می شوند ... در بیتوته میان دوزخِ آغوش و پلشتی ِجزا...
جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷
و روز اعتراض به جنایات جمهوری اسلامی
در مالمو
برگزاری شب همبستگی با دانشجویان ایران و محکومین به اعدام و خانواده های آنها
روز شنبه 6 دسامبر دور هم جمع شویم تا همبستگی خود را با دانشجویان ایران اعلام کنیم و خواستار آزادی تمامی دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی شویم.
این روز مناسبتی است تا همصدا اعتراض و انزجار خود را به صدور احکام اعدام توسط جمهوری اسلامی اعلام کنیم و خواهان لغو تمامی احکام اعدام شویم.
شنبه 6 دسامبر ساعت پنج بعدازظهر در محل لوکال فدراسیون
پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷


اما انتقاد رئيس دانشگاه تهران از تنوع مدل هاى لباس، شكل ظاهرى دانشجويان و پيشنهاد او براى لباس متحد الشكل را مى توان نمود گوياى يكى از دلمشغولى هاى فرهنگى مهم حكومت ايران تلقى كرد.
دلمشغولى كه با گفته هاى چندى پيش رهبر جمهورى اسلامى در باره لباس متحد الشكل ملى براى همگان و طرح ناكام مجلس در اين زمينه همخوانى داشت.
تحميل حجاب اسلامى بر زنان در سى سال گذشته چندان پر تنش بوده است كه تلاش براى متحدالشكل كردن پوشش عمومى يا حذف برخى الگوهاى لباس و آرايش مو، كه «نامطلوب» ارزيابى مى شوند، را در سايه قرار داده اما اين تلاش در سى سال گذشته، همچنان ادامه داشته است.
حجاب اسلامى زنان، سنتى است ديرينه و متكى بر زمينه هاى دينى، فرهنگى، اجتماعى و تاريخى و نه فقط در ايران كه در اغلب جوامع اسلامى و حتى در ميان مسلمانان اروپا، به يكى از نمادهاى سياسى و فرهنگى اسلام بدل شده است.
دلايل اجبارى كردن حجاب اسلامى زنان و بدل كردن آن به يكى از نمادها و مولفه هاى اصلى فرهنگى و سياسى حكومت اسلامى را مى توان در سنت هاى فرهنگى ايران پيش از اسلام، تاريخ اسلام، آموزه هاى قرآنى و دينى، نگاه اسلام به زنان و زندگى زمينى، فرهنگ مردسالار و... جستجو كرد.
انتقاد رئيس دانشگاه تهران از تنوع مدل هاى لباس، شكل ظاهرى دانشجويان و پيشنهاد او براى لباس متحد الشكل را مى توان نمود گوياى يكى از دلمشغولى هاى فرهنگى مهم حكومت ايران تلقى كرد.
اما دلمشغولى پى گير، و تا كنون ناكام جمهورى اسلامى، در زمينه پوشش عمومى، حذف الگوهاى نامطلوب و تحميل يك دستى و الگوهاى دلخواه در عواملى متفاوت با زمينه هاى حجاب اسلامى زنان ريشه دارد.
يك دست كردن انديشه ها و ارزش هاى فكرى و الگوهاى رفتارى مردمان از آرزوهاى تحقق نايافتنى همه حكومت هاى توتاليتر و پوشيدن اجبارى لباس فرم از شاخصه هاى اصلى گروه هاى فاشيستى است.
اما جمهورى اسلامى با نمونه هاى نوعى حكومت هاى توتاليتر و هواداران آن با گروه هاى فاشيستى فاصله بسيار دارند.
حتى چينى ها، كه به دوران حكومت مائو به اجبار تنگناهاى اقتصادى، پوشيدن لباس ساده و متحدالشكل را به «نشانه انقلابى بودن» بدل كرده بودند، بعدتر و با اندك گشايشى در اقتصاد از اين شيوه دست برداشتند.
رنگ هاى شاد و تنوع در الگوها و مدهاى لباس و آرايش، برخلاف حجاب اسلامى زنان، در آموزه هاى مذهبى ممنوع نشده و در سنت هاى ملى ايرانى نيز مذموم نبوده اند.
جائى كه چهار لايه اجتماعى به هم مى رسند
ريشه هاى اين دلمشغولى را مى توان در ضديت با تنوع، تمايل به يك دست كردن جامعه، ضديت با فرهنگ غرب و بيش از هرچه در نظام ارزشى و فرهنگى چهار لايه جست: روحانيت، روشنفكران دينى، بازاريان سنتى و حاشيه نشينان فقير شهرى. چهار لايه اى كه راس و بدنه اصلى ساختار حكومتى را شكل مى دهند.
اين چهار لايه پيش از انقلاب اسلامى نيز نه فقط با آن چه از فرهنگ غرب به فرهنگ ايرانى رسوخ كرده بود، كه با عناصرى از فرهنگ ملى و سنتى هچون شادى و شادمانى يا بهره گيرى از امكانات دنيوى و لذات زمينى و جسمى ضديت داشتند.
ضديت روحانيت، روشنفكران دينى و بازاريان سنتى، در فرهنگ دينى و مفاهيمى چون پست شمردن جسم، ماده و... ريشه داشت. لايه گسترده حاشيه نشينان فقير شهرى نيز بيش تر به انگيزه نفرت از فقر خود و خشم از ثروت ديگران، با مظاهر زندگى ثروتمندان و طبقه متوسط، و از جمله با تنوع در پوشش، ضديت مى ورزيدند.
دلمشغولى پى گير و تا كنون ناكام جمهورى اسلامى در زمينه پوشش عمومى، حذف الگوهاى نامطلوب و تحميل يك دستى و الگوهاى دلخواه، در عواملى متفاوت با زمينه هاى حجاب اسلامى زنان ريشه دارد.
اغلب گرايش هاى چپ سنتى آن روزگار نيز، به رغم «ماترياليزمى» كه فقط ادعاى آن را داشتند، در زمينه ستايش از فقر و نفرت از لذات دنيوى به تقريب از نظام ارزشى حاشيه نشينان فقير شهرى و روحانيت شيعه تبعيت مى كردند.
روحانيت، بازار سنتى و روشنفكران دينى پس از انقلاب از امتيازات ثروت و قدرت بهره مند شدند. حاشيه نشينان فقير شهرى، از جا به جائى مراكز قدرت و ثروت نصيبى نبرد، با اين همه، هر چهار لايه كوشيدند تا نظام ارزشى مبتنى بر ستايش از فقر، مثبت بودن ساده پوشى و حذف تنوع را بر جامعه تحميل كنند.
در سى سال گذشته زندگى متكى بر ثروت با نظام ارزشى رسمى در تضاد افتاد و ريا و تظاهر به فقر و ساده زيستى را نيز به عنصرى پررنگ در رفتار و كردار سه لايه به قدرت و ثروت رسيده بدل كرد.
با گذشت سى سال تفسيرهاى گوناگون از اسلام، الگوهاى متفاوت حجاب اسلامى زنان و منافع و سمت و سوهاى متضاد مالى، برنامه هاى متفاوتى را در زمينه اقتصاد و سياست سبب ساز شدند، چهار لايه حامل انقلاب اسلامى را به جناح هاى گوناگون تقسيم كردند. اما وجه اشتراك چهار لايه: نظام ارزشى مبتنى بر ستايش از فقر، مذموم شمردن ثروت، مثبت بودن ساده پوشى و حذف تنوع ، تحول در نظام ارزشى رسمى را ناممكن يا دستكم دشوار كرده است.
آقاى فرهاد رهبر در هفته گذشته، در باره ضرورت «لباس فرم دانشجويان» سخن گفت و در قالب واژه «هيبت» از آرايش مو و ظاهر دانشجويان انتقاد كرد. آقاى اسدالله عباسى، رئيس كميسيون آموزش عالى مجلس، نه با اصل پيشنهاد كه در باره نتايج سياسى منفى اين پيشنهاد هشدار داد و گفت: «مجبور كردن دانشجويان به پوشيدن لباس فرم فرايند منفى بيش ترى در پى دارد.»
آقاى رهبر تاكيد كرد «با سخت افزار نمى توان فرهنگ را اصلاح كرد و بايد مشاركت جمعى در اين زمينه ايجاد شود.» درسى كه آقاى رهبر پس از بى نتيجه بودن ۳۰ سال سركوب فرهنگى فراگرفته است، البته درسى ارزشمند است. اما او توضيح نداد كه اگر در اعمال فرهنگ حكومتى «سخت افزار» -از اصطلاحات وزارت اطلاعات ايران براى سركوب فيزيكى- به كار نرود، «مشاركت جمعى» در اعمال لباس فرم را چگونه مى توان شكل داد.

چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷
دنیای من اصولا حول محوری میگرده به نام "اِی" ،حالت چطوره؟ اِی ، خوش می گذره ؟ اِی ،انگلیسی بلدی ؟اِی، سوئدی بلدی ؟اِی فارسی بلدی ؟ اِی (نظر به اینکه به سن 26 سالگی به هنگامه (نه هنگام آ خیلی فرقشِ) خواندن کتابهای اونچنانی یه فرهنگ فارسی هم کنارمه)خلاصه اینکه از نظر من هیچی تو این دنیا قطعی نیست ، همه چی نسبت یه چیز به یه چیز دیگس ،هر دو تا چیزش هم نامعلوم ، همینم هست که آدما معمولابا مشورت با من هیجان لازم رو کسب نمی کنن و در نهایت من و مجبور میکنن که ببینم به کدوم طرف بیشتر مایلن منم بگم خوب همون درسته .اما با وجود همه اینها به تو هم میگم شک کن ،ایمان مطلق باعث رضایت جاهلانه ست .
ولی امروزمی خواهم یه چیزی بگم قطعی نه، قطعنامه ای ،یه تنه هم جلو همتون وایسادم (گرچه که می دونم ما ملت، ملتی نیستیم که جلو قطعنامه قد اعلم کنیم )
انسان خودخواه ترین موجودیه که من می شناسم ...خود بین با یه نگاه تک بعدی ،آن قدر محدود که هرگز خارج از حیطه خودش هیچی براش معنا نداره .
پدر،بچه می خواد واسه روز پیری و کوریش ،عصای دستش باشه .عاشق می شیم چون با بودن با اون طرف، حس خوبی نسبت به خودمون پیدا می کنیم در واقع لذت می بریم ازش ( حالا هر لذتی) ،از دیدن دوستمون خوشحال می شیم چون از تنهایی زجر آور درمون آورده ،تو مهمانی طرفِ اونی میریم که از همه بذله گو تر و خوش مشرب ترِچون ازش شادی می گیریم،واسه هموطنمون سینه سپر می کنیم چون از خاک خودمونه هم زبونه هم درده ،خدا رو دوست داریم چون حس می کنه قدرتیه که موقع سختی ها حامیه و هوامون و داره و...
اگه کسی هست با مشخصاتی غیر از این لطفا آدرسشو واسه من بذاره...
یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۷
اگر ذوالفقارعلی نیست ولی چاقوی زنجان هست...
حتما به خاطر دارید فیلم مستندی که اخیرا توسط Ted Koppel ژورنالیست مشهور یهودی امریکایی درمورد ایرانیان ساخته شد که پخش ناگهانی و چشمگیری در سایتها و خبرگزاری های سراسر دنیا داشت .در این فیلم گزارشگر به نقاط دور افتاده و محروم ایران سفر می کند ..با کارگر ساده لوحی سرِ زمینِ کشاورزی یا پیرمرد شریفِ نان خشکی با نمایی از بیابانهای بی آب و علف و... به بحث وتبادل نظر سیاسی مینشیند وپس ازآن مصاحبه هایی دارد با حدادی و صانعی بر سر حق هسته ای و مجازاتهای اسلامی و ... و در نهایت در این فیلم پی میبریم که ملت ایران عاشق احمدی نژاد هستند (!!!) و از سیاستهای او فداکارانه و خالصانه دفاع می کنند.از طرف دیگر صف بسیجیان با چشمانی کینه توزکه می خواهند اسلام را طبق فرمایشات سید قمی از دست امپریالیسم نجات دهندو مردمی که داوطلبانه می خواهند به آنها بپیوندند (!!!)یک دقیقه آخر فیلم را هم اختصاص می دهد به مردمان ساده لوح تری که به بوش عشق میورزند.خلاصه آنکه "طالبان" احساس سرفرازی می کند ...
پرواضح است که این دوست عصبانی ،آشکارا به حرفه ژورنالیستی خیانت کرده و آن اصل ابتدایی صداقت و بیطرفی در انتقال را در لوای حب و بغض اش به گوشه ای تف می کند .با وجود اینکه اعتراضات زیادی از جانب ایرانیان خارج از کشور صورت گرفت مبنی بر اینکه در این فیلم تنها همان 20..30% کذایی طرف صحبت قرار گرفته اند و گزارشگر بطور مغرضانه ای نمیخواهد دنیا به مثابه یک کل به ایران و ایرانی نظرکند اما درهر حال تاثیرات این فیلم بیش از تاثیراعتراضات ناشی ازآن بود .
اما اکنون من و شماییم ... بیایید لحظه ای فراموش کنیم آنچه که اینروزها درخصوص حال و احوالات ایرانیان بر سر زبانها جاریست .آیا خیلی پر بیراه است نسبت دادن واژه هایی از قبیل:....و....و.....و.....ووو .. (از نمای بیرون) به ملتی که درآن یک تحصیلکرده در جلسه دفاعیه پایان نامه اش به استاد راهنمای خود "چاقوی زنجان" هدیه می کند و استاد هم در کار جلب و جذب قدرت محوران چاقو را به رئیس جمهور ارائه می دهد و غم انگیز ترین قسمت ِنمایش اینجاست که رئیس جمهور در سخنرانی اش جهان را با آن تهدید می کند که اگر موی دماغ شوند دست و پایشان را با همین چاقوها خواهیم برید...!!!
.واقعا گناهکار کیست ؟ ... چاقوکشان و لات عربده جویان مذهبی که زمام امور رابه هر ضرب وزوری در ایران بر عهده گرفته اند؟ غرض ورزان بیگانه؟ دولتها؟ امپریالیسم؟ بوش؟ اسرائیل؟....یا اکثریتِ خنثی ولی غمگین و شرمزده ایران...کداممان مقصریم؟
میتوانید فیلم را اینجا تماشا کنید.
شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۷
این خبر به تازگی از ایران توسط دوستی رسیده متن پیام به این شکل است:
چهارشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۷
سهشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷
نامه ای به بازجویم ۱...
جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷

می دونی دقیقا مثل این می مونه که به توبگن اینجا دزدی نکن کار خوبی نیست ،ولی اگه دزدی نکردی و بچه حرف گوش کنی بودی ما اون دنیا به پاداشش می گذاریم یه دلِ سیر دزدی کنی ...!!!
حالا چیزی که معلوم نیست این وسط تکلیفِ "دزدی" ایه...بالاخره"دزدی"در نقس خود کار شنیعی هست یا نه؟
یعنی به این معنا که تو حاصل دسترنج دیگران را به یغما میبری با "اخلاقیات"سازگار نیست پس ممنوعِ...یا اینکه نه بد نیست فقط تو اینجا اینکار و نکن ...خوب چرا نکنم اگه بد نیست؟...
همه اینها را گقتم که این ؟بزرگ را بگم که هیچ وقت جرات گفتنش و نداشتم وقتی بچه بودم ..
خدا رشوه بدی می ده به مردهای زن باره ..میگه اینجا "زن بارگی " گناهه ،زشته، اگه با فاحشه ها بخوابی دعات به آسمون نمی رسه ...نجسی و...ولی اگه بتونی افسار تو بکشی ما اون دنیا همه مدلشو داریم ..اصلا بهترش و داریم ..حوری شو داریم...
گفتم حوری اصلا یاد یه چیزه دیگه افتادم..جالب نیست تشابه لغت "حوری" با "whore" انگلیسی ("hora"سوئدی/"hure" آلمانی/"huora"فنلاندی و...) ؟
و جالبتر تشابه (تشابه که نه یکیه ...منتها رعایتِ حالِ مریضای اسلام) بین شغل حوری و whore؟
فرقش چیه خوب ؟...نه واقعا ...اگه نخوای فحش بدی .. اگه نخوای بترسی ... اگه نخوای فرار کنی از اونچه که ریشه کرده و......کی حال داره بکندش از ته ...ها؟
نه خوب واقعا یکی به من بگه بد نیست ..
ولی نه یه فرقی هست ... اونم اینه که خیلی از حوریهای این دنیا فقط واسه یه لقمه نون حوری می شن.
مذهب شوخیِ گزافی ست.
سهشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۷
پیشرفت خواهی و گذشته طلبی درهرجامعه ای بنا به دوره خاص تاریخی اش یک امر نسبی است که میزان آن باتغییر ادواری دولت در نوسان است.
زرتشت دینی که می تواند به زمان ظهور خود به عنوان یک واقعه تاریخی با ارزش جلوه کند و در مباحث تاریخی پایدار بماند
تمایل به ساختن قهرمانها و بت های ملی و مذهبی که مظهر قدرت و حقانیت لایتناهی ست و شکوه و عظمتشان مردم را ناچار به زانو زدن و تقدیر آنها می کندو...
حسی مانند نشستن در ماشین زمان و یک حرکت واپس گرایانه به قعر تاریخ ...این همان حس آشناو خانمان سوز عشق به خمینی ست منتها با برونمایه ای متفاوت ...حسی که آن همه خون طلبید و هرگز سیراب نشد..و آن خود نیزبه گونه ای تکرار دردناک تاریخ صفویه بود.
باری در یکی از تشکیلات خارج از کشور آقایی که سابقه طولانی هم در عرصه مبارزات دارد شعر پر سوز و گدازی را در وصف پیامبری کوروش می خواند : پیغمبر ما " کوروش " است
پیشوای ما " داریوش "
امام ما " فردوسی "ست و ...
دردی نیش دار و تلخ از حمیّت بر خریتِ این جماعت با جان آدمی همان می کرد که نیزه قجریِ آقا محمد خان با چشمان مردم کرمان...
گویی خاک حاصلخیز خاورمیانه همچنان زیر کشت پیغمبر است و هر از چند وقتی دنیا را با محصول جدیدش غافلگیر می کند .
ایران امروز به واسطه سی سال توحش دوران حکومت اسلامی یکی از زشت چهره ترین کشورهادر منظر دیدگاه جهانیانست و ما همچنان برای التیام زخمهایمان به ساختن بتهای جدید و حس پوشالیِ برتری طلبیِ ملی مان ادامه میدهیم.
چهره ناسیونالیسم همان اندازه کریه و ضد انسانیست که چهره مذهب.
وقتیکه تعریف حرمت و حقانیت وجودیِ انسان مفهوم بسیار دور و ناآشناییست برای ملتی که پا درراه مبارزه برای بدست آوردن این حقوق گذاشته این تلاش در نهایت به جایی ختم خواهد شد که مردم از کعبه رو به سوی پاسارگاد میکنند و نماز پنجگانه خود را بر مقبره کورش به جای می آورند و احتمالاپس از آن شاهد پدیدار شدن انجمن های اکس ـ کوروش در گوشه و کنار خواهیم بود تا برای مبارزه زره جدید تن کنند و...
در این بین آنچه که همچنان پایمال می شود جان آدمیست و ماهمچنان دوره می کنیم خود را ،تاریخ مان را و مصیبتهایمان.
شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۷

آیتالله جوادی آملی: “دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند.”
امام جمعه شیراز: “گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند.”
احمدی نژاد: “ما یک کشور آزاد هستیم.”
سید حسین مرعشی: “احمدی نژاد نه فقط معجزه هزاره سوم، که معجزه هزاره چهارم هم هست.”
امام جمعه تبریز: “علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود.”
آیت الله امینی، امام جمعه قم: “سنگسار باید علنی باشد.”
احمدی نژاد: “ایران قدرت اول جهان است.”
آیت الله حسنی: “اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود.”
وزیر مسکن: “ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند.”
وزارت اطلاعات: “سنجابهای جاسوس در مرز دستگیر شدند.”
احمدی نژاد: نفت را سر سفره مردم می آوریم، … بعد از انتخابات: “نفت خوردنی نیست که سر سفره ها بیاوریم.”
الهام، سخنگوی (وقت) دولت: “نفت را سر سفره مردم نمی آوریم، بوی بد می دهد.”
مسئولین نیروی انتظامی در ملاقات با یک گروه از وزارت کشور آلمان آمادگی خود را برای تامین امنیت بازیهای جام جهانی (در آلمان) اعلام کردند.
احمدی نژاد: ” اینها …. به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.”
علی لاریجانی در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران: “با شکلات راضی نمی شویم.”
لاله افتخاری، نماینده مجلس شورای اسلامی: “در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم مداوا شود.”
شکراله عطارزاده، نماینده مجلس هفتم: “کوندالیزا رایس یک پیر دختر امریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است.”
سخنگوی دولت، پس از تصویب لایحه بودجه: “دولت مسئول گرانیهای سال آینده نخواهد بود.”
احمدی نژاد: “امریکا به ایران حمله نمی کند چون من مهندسم و مسائل را تحلیل می کنم.”
احمدی نژاد: “یکی از شخصیتهای شرق آسیا، از مسئولین درجه یک اومد به دیدن ما ..خلاصه حرفش این بود که اومده بود زنبیلش رو بذاره تو صف بگه ما مشتری شما هستیم.”
حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور، محقق و پژوهشگر مهدویت: “رواج بی بندو باری در یک جامعه باعث بروز زلزله می گردد.”

به کفر من هرگز شک نکن
که سالیانیست از میان آتش و خون
هراس دو چشم معصوم کودکی
کفر ابد را زاده است
***
به کفر من هرگز شک نکن
که آیه های عذابت دروغنامه تلخ استبداد است
و من که تار و پود خدایانت را پیموده ام
به تیغ میکشم به تلخ باوری
باور بی یقینِ بی دریغ را
از بلندای پر برکت اندیشه
به کفر من هرگز شک نکن
که اینک موج سهمگین گذر تاریخ در نبض من جاریست
و فرا میخواندم به سرودی دگرگونه
ووصله میکند ناگزیر خو کرده ذهنِ غم آلودم را
به تکه پاره های آنچه که از دست رفته
[میرود..
خواهد رفت..]
به کفر من هرگز شک نکن
و به دوزخ ات مرا مترسان
که من خود ورای آن را تجربه کرده ام
به سنگپاره های عظیم جهل
بر پیکرئ خواهرانم
به اریکه بی مقدار سقوط و ابتذال
که سکوت مرگبار نور را حادث شد
به دیوار زندانی که از وجود زندانی اش
به تفاخر سربرافراشته بود
من خود آنروزها دوزخ را آرزو کرده ام
پس به کفر من هرگز شک نکن
و به بهشت عاصیت مرا مفریب
که ازپستانهای نورس و درختان پرمیوه ات
خاطرآزرده ای دارم
و
ایمان بیاور به شکفتن معصومیت ؛به انسان ؛ به روشنی
که زیر آوار فروریخته تاریخ
هراسناک و امیدوار جوانه میزند
ایمان بیاور به سرود صلحی
که بر لبان چاک خورده و نیمه جان بشر جاریست...