نفسی اگر بر من ماند فردا تاریک روشن سپیده را بر خاطرم چفت خواهم کرد،سیب آویخته به درخت را از بلاتکلیفی رها می کنم، مرور می کنم آن شادمانی بی دلیلی را که در کودکی مزه کردم،طوری از کنار دنیا عبور خواهم کرد که تر دامن و آلوده نشوم ،بدی هایم را در زلال چشمانتان خواهم شست ،و خلق تنگ تان را چون نیکی دور خیال ماندگاری بر سیاهی چشمانم آویزان خواهم کرد...
مثل یک پنج وارونه ارادتمند همه شما چه دور و چه نزدیک...
۹ نظر:
چه آرامش بخش بود نغمه خوشحالم که هنوز هم این آرامش را آدم می تونه از تو بگیره
مثل همیشه عاشق و زلالی
نفست همیشه پایدار نازنین
قلب پر مهرت را قدر می دانیم
رنگ زندگی بود . آنچه که شایسته انسان است . یک رنگین کمان کامل!
سیرتت هم مثل صورتت زیباست این رو من می دونم که سالهاست با تو آشنام نازنین پیروز باشی
deltangi e negahe shirinat ra ba kalame zibat aramesh bakhshidi,montazere negahe shirinetam golakam
واقعاً دلنشین بود. میذارم تو فیس بوکم با اجازه. :-)
ارسال یک نظر